مقصد سوم الهیات

شبهه ابن کمونه

شبهۀ ابن کمونه

‏ ‏

‏ابن کمونه‏‎[1]‎‏ بر این برهان توحید شبهه ای وارد کرده است،‏‎[2]‎‏ لازم به ذکر است که‏‎ ‎‏ابن کمونه الهی و اهل توحید بوده است.‏

‏حاصل شبهه این است که: چرا نمی تواند دو هویت مختلفۀ متباینۀ من جمیع‏‎ ‎‏الجهات و مجهولة الکنه وجود داشته باشد؟ یعنی دو حقیقتی که به هیچ نحو‏‎ ‎‏مابه الاشتراک نداشته باشند و مختلفة الکنه و الذات و الحقیقه باشند و مفهوم واجب‏‎ ‎‏برای آن دو عنوان عرضی باشد که از آنها، نه از جهتی که در ذات آنها دخیل باشد انتزاع‏‎ ‎‏شود و خارج از ذات آنها باشد.‏

‏دو اشکال بر ظاهر کلمات ابن کمونه وارد شده است که عن قریب ذکر خواهد شد‏‎ ‎‏و این دو اشکال از عدم درک صحیح مراد ایشان ناشی شده است.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 68
‏مرحوم حاجی بعد از آنکه مراد وی را کشف نموده تا این دو اشکال مندفع شود، از‏‎ ‎‏راه دیگری فرمایش او را مورد اشکال قرار می دهد. شبهۀ ابن کمونه را اجمالاً مورد‏‎ ‎‏بررسی قرار داده و بعد ان شاء الله متکفل بیان توضیحی آن خواهیم شد.‏

‏شبهه این است که چرا جایز نباشد که دو هویت مختلفه به تمام ذات باشد؛ نه به بعض‏‎ ‎‏ذات تا ترکیب لازم آید و نه به امر زاید خارج از ذات تا واجب در هویتش معلّل باشد؟‏

‏خلاصه: چرا جایز نباشد که دو هویت بسیطۀ مجهولة الکنه و مختلفۀ به تمام‏‎ ‎‏ماهیت باشد که هر یک بذاته واجب الوجود بوده و مفهوم واجب الوجود از آنها منتزع‏‎ ‎‏شده و به طور عرضی بر آنها حمل گردد؟‏

‏دو اشکال بر ظاهر حرف ابن کمونه متوجه دانسته اند: یکی اینکه اگر وجوب وجود‏‎ ‎‏عرضی باشد، واجب الوجود معلّل می شود، در صورتی که نباید واجب الوجود معلّل‏‎ ‎‏باشد و معلّل بودن واجب الوجود را ابطال نموده اند. و آن جهتی که واجب الوجود به‏‎ ‎‏آن معلّل است باید واجب باشد و آن دو واجب فرضی واجب الوجود نخواهند بود؛‏‎ ‎‏چون «کل ما بالعرض لابد و ان ینتهی الی ما بالذات» و وقتی که وجوب هر کدام به‏‎ ‎‏چیزی معلّل باشد، آن شی ء معلّلٌ به واجب خواهد بود.‏‎[3]‎

‏اشکال دیگر این است که ابن کمونه بین اینکه مفهوم واجب الوجود به طور عرضی‏‎ ‎‏بر هر دو معقول و محمول باشد و بین اینکه هر یک از آن دو، واجب الوجود بذاته‏‎ ‎‏باشد جمع کرده است و جمع بین ذاتی بودن واجب الوجود و عرضی بودن آن جمع‏‎ ‎‏بین متباینین است. واجب الوجود بودن، نمی تواند برای هر کدام هم ذاتی و هم عرضی‏‎ ‎‏باشد؛ چون ذاتی به معنای جوهر شی ء و عرضی به معنای عرض شی ء است و شی ء‏‎ ‎‏واحد نمی تواند هم جوهر و هم عرض باشد.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 69

  • )) عزالدوله سعد بن منصور بن سعد بن هبة الله بن کمونه بغدادی، از فلاسفه و حکمای قرن هفتم بغداد است. به گفتۀ علامۀ تهرانی و شیخ محمد سماوی، وی علاوه بر اسلام، اظهار تشیع می کرد و در اول و آخر تمام کتابهای خویش اسامی رسول خدا و ائمۀ اطهار  علیهم السلام را نگاشته و در کتاب «اللمعة الجوینیه» به شرح و تفسیر کلمات امیرالمؤمنین  علیه السلام پرداخته و به خوبی از عهده برآمده است. و دور نیست نسبت یهودی بودنش، مربوط به او نبوده و به جهت یهودی بودن جد عالی اش هبة الله ابن کمونه باشد. وی در سال 683 ق. در حلّه درگذشت.     از کتابهای اوست: شرح الصحائف سهروردی، شرح اشارات بوعلی، شرح تلویحات سهروردی، لباب المنطق و خلاصة الحکمه، اللمعة الجوینیه فی الحکمة العلمیة و العملیه، تقریب المحجه و تهذیب الحجه، تنقیح الابحاث فی البحث عن الملل الثلاث، المنطق والطبیعی مع الحکمة الجدیده.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 1، ص 132 و ج 6، ص 58؛ مبدأ و معاد صدر المتألهین، ص 38 ـ 39.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 6، ص 66.