مقصد سوم الهیات

سلب احتیاج، مجمع اوصاف جلال و نعوت سلبیه است

سلب احتیاج، مجمع اوصاف جلال و نعوت سلبیه است

‏ ‏

و وصفه السلبی سلب السلب جا  ‎ ‎فی سلب الاحتیاج کلاًّ أدرجا

‏ ‏

‏وصف سلبی حق سبحانه، سلب السلب، یعنی سلب العدم است.‏

‏و الحاصل: اوصاف جلالیه و سلبیه، سلبِ امر وجودی نیست، بلکه سلب حد و‏‎ ‎‏عدم از ذات حق است. مثلاً وقتی می گوییم خداوند متعال جوهر نیست، جهت‏‎ ‎‏وجودی جوهر را از او سلب نمی کنیم، بلکه جهت عدمی را از وی سلب می نماییم.‏‎ ‎‏مثلاً جوهر دارای استقلال و وجود است؛ چون جوهر آن است که «اذا وجد، وجد لا‏‎ ‎‏فی الموضوع» و استقلال و وجود از خداوند متعال سلب نمی شود؛ زیرا حقِ استقلال‏‎ ‎‏و وجود از آنِ اوست، ولی چون جوهر دارای ماهیت بوده و وجودش محدود می باشد‏‎ ‎‏و ماهیت نقص است ـ زیرا امر عدمی است ـ پس زمانی که ما جوهر را از حق سبحانه‏‎ ‎‏سلب می کنیم، ماهیت و حد آن را که از نقایص است سلب می نماییم.‏

‏سپس حاجی ـ رحمة الله علیه ـ به آنچه ما قبلاً  گفته ایم، اشاره می فرماید و آن‏‎ ‎‏اینکه:‏

‏همۀ صفات سلبیه، در سلب احتیاج مندرج است، یعنی مرجع تمام سلبها به سلب‏‎ ‎‏واحد است و آن سلب احتیاج است؛ چنانکه برگشت اضافات او به یک اضافۀ اشراقیه‏‎ ‎‏است که عبارت از قیومیت اوست.‏

‏و ما تفصیلاً کیفیت اضافۀ اشراقیه را بیان نموده و در اوصاف حقیقیۀ ذاتُ الاضافه‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 120
‏گفتیم جهت حقیقیۀ آنها عین ذات است و اضافه همان نور منبسط است که عارض بر‏‎ ‎‏ماهیات است و عین وجود موجودات است و این اضافۀ اشراقیه قدرت فعلی حق و‏‎ ‎‏علم فعلی حق و ارادۀ فعلیۀ حق است؛ چنانکه بعد ـ ان شاء الله ـ ذکر می شود که‏‎ ‎‏موجودات عالم، علم فعلی و قدرت فعلی او می باشند و رجوع صفات حقیقیه به‏‎ ‎‏صفت واحده ای است که عبارت از وجوب است و وجوب وجود شدید غیرمتناهی‏‎ ‎‏عدّةً و مدّةً و شدّةً است و آن وجود عین ذات اوست؛ زیرا حضرت حق دارای ماهیت‏‎ ‎‏نیست و ماهیتش عین انّیت اوست به خلاف سایر موجودات که صفات و وجودات‏‎ ‎‏آنها زاید بر ذوات آنهاست؛ چون ذوات آنها ماهیات است و برای ماهیات حتی مانند‏‎ ‎‏وجود هم عارض می باشد.‏

‏مرتبۀ ذات ممکنات ـ مثل انسان ـ غیر از مرتبۀ وجود آنهاست و ممکنات در مرتبۀ‏‎ ‎‏ذات مستحق حمل هیچ گونه حیثیتی نبوده و نمی توان مفاهیم دیگری غیر از ذواتشان‏‎ ‎‏را بر آنها حمل کرد، بلکه ممکن در مرتبۀ ذات تنها خودش بر خودش حمل می شود‏‎ ‎‏بدون اینکه برای حمل یکی از مفاهیم کمالیه بر او قابل باشد. مثلاً نمی توان بر انسان در‏‎ ‎‏مرتبۀ ذات غیر از انسانیت یا مفاهیمی که مانند حیوانیت و ناطقیت در مرتبۀ ذات‏‎ ‎‏اوست، حیثیات کمالیۀ دیگر را بر او حمل کرد؛ زیرا ذات انسان غیر از حیثیت انسانیت‏‎ ‎‏چیز دیگری نیست و اگر در این مرتبه چیز دیگری را بر او حمل نماییم لازم می آید‏‎ ‎‏غیرذاتی، ذاتی باشد و آن محال است.‏

‏پس در ممکنات همۀ اوصاف و مفاهیم کمالیه، حتی وجود و حیثیت وجود، زاید‏‎ ‎‏بر ذات می باشند. بنابراین: اوصاف حقیقیه و ذات الاضافه در ممکنات زاید بر ذات‏‎ ‎‏است.‏

‏و اما در حضرت حق صفات حقیقیه با دو شعبۀ خود ـ حقیقیۀ محضه و ذات‏‎ ‎‏الاضافه ـ عین ذات می باشند؛ چون سابقاً گفتیم: حضرت حق دارای ماهیت نیست،‏‎ ‎‏بلکه ذات او صرف وجود و وجود صرف است.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 121