نظریۀ تفصیل بین مراتب علم واجب
قول دیگر از شعب قول به اینکه علم خداوند متعال به نحو انفصال نیست، این است که: علم حق به طریق اتصال زاید بر ذات نیست و به نحو عینیت عاقل و معقول هم که فرفوریوس گفته بود، نیست و همچنین حق تعالی به نحو اجمال علی وتیرة واحده هم به همۀ اشیاء عالم نیست، بلکه صاحب این قول تفصیل داده است که علم خدا نسبت به معلول اول ـ یعنی عقل اول ـ تفصیلی است، البته این قول مانند قول به انفصال که عقل اول عیناً علم او باشد نیست، بلکه علم حق که به معلول اول به طور تفصیل است، عین ذات اوست و علم حق نسبت به بقیۀ اشیاء، علم اجمالی است. و هکذا علم باری به عقل دوم در مرتبۀ خودش تفصیلی است و به معلول او به نحو اجمال است. و همچنین علم حق نسبت به عقل سوم در مرتبۀ خودش، علم تفصیلی است و به موجودات مادون آن علم اجمالی است و هکذا.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 164
مخفی نماند: این تعدد اقوال و تشتت آراء در علم خداوندی به جهت صعوبت مطلب و دقت بحث است به طوری که افکار را بین محاذیر نگه می دارد؛ زیرا اگر بگویند علم خداوند به همۀ اشیاء تعلق دارد چه بسا بعد از قول به اینکه علم عین ذات اوست، در ذات تجدد لازم آید؛ چون بعض اشیاء بلکه بیشتر آنها مالم یقع بوده فوقع ثم ینعدم.
بعضی از افاضل گفته اند: چاره ای جز قول به تجدد علم نیست؛ زیرا عالَم نبود ثم وقع و بعد زال هذا الشی ء الواقع أو یزول، پس لازم است که بگوییم خداوند به تمام ما وقع و مازال أو مایزول، به نحو تجدد علم دارد. و اگر بگوییم حق به طور تفصیل به اشیاء عالم نیست به خاطر لزوم کثرت در ذات و کون الشی ء الواحد کثیراً، آن هم حرف بسیار نامربوطی است؛ زیرا چطور می شود گفت با اینکه حق، خالق این نظام جمیل است، به این نظام جمیل عالم نبوده و کیف یعقل که عالم نباشد و خلق نماید؟! این است که خود حضرت حق به لسان برهان می فرماید: «ألاَ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» انسان گمان می کند که حق به طور موعظه می فرماید: آیا کسی که خلق کرده، ما خَلَق خود را نمی داند و آن را خلق می کند در صورتی که او لطیف خبیر است. البته لطیف به معنای مجرد است و در حقیقت حق به صورت برهان اتحاد عاقل و معقول تکلم می فرماید: که او لطیف است و لطیف مجرد است و مجرد عاقل است و عاقل عین معقول است و به خلق خود خبیر است. چون که عاقل عین معقول است و معقول عین عاقل است و ذات، سبب و علت اشیاء است و غیر از او علتی نیست، پس علم به علت مستلزم علم به معلول است.
و بالجمله: باب علم، باب دقیق و دارای محاذیری است؛ اگر به علم تفصیلی قائل می شدند، می دیدند کثرت در وحدت و وحدت در کثرت لازم می آید؛ لذا به ملاحظۀ هر محذوری قولی پدید آمده است و ما ان شاء الله اثبات خواهیم کرد که خداوند عالم است و علم او عین ذات اوست و به همۀ اشیاء ازلاً و ابداً به طور تفصیل علم داشته،
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 165
بلکه به جزئیات معالیل عالم می باشد، بدون اینکه کثرتی لازم آید.
پس باید منتظر دو مطلب بود: یکی اینکه علم حق تفصیلی است و به تمام خصوصیات اشیاء من ازل الآزال الی ابد الآباد عالم است، و دیگر اینکه همۀ موجودات، علم خداوندی است و در عین حال تکثر لازم نمی آید.
و بنابر اینکه عالم و نظام اتمّ عین علم اوست پس خود عالم چیست؟ بعد از آنکه علم او متحد با ذات و عین ذات اوست؛ لذا یا تکثر لازم می آید و یا اینکه عالم نباشد و باید منتظر این مطلب هم ماند که عالم سرجای خودش هست با اینکه نظام اتمّ عین علم اوست و علم او عین ذات اوست.
این عویصات و اشکالات موجب تعدد اقوال و فرض اجمال و زیادت و غیره در علم باری شده است و همه باید حل شود، از خدا بخواهیم که در حل این عویصات به ما توفیق عنایت فرماید.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 166