جبر و تفویض و مراد از آن دو
اکنون باید عقیدۀ جبری ها را بیان کرد:
عده ای از عقلای عالم برای تنزیه و تقدیس حق ازشرک در افعال و به خاطر ظواهر کثیری از آیات، مانند: «وَمَا رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَلٰکِنَّ اللّٰهَ رَمَی» و «یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» و غیر اینها از آیاتی که بر این مطلب دال است، و اخبار مثل: «لا حول و لا قوّة إلاّ بالله» معتقدند بین اشیاء معلولیت و علیت نبوده و مبدأ همه چیز یک وجود واجب با قدرت است و از سایر اشیاء سلب قدرت نموده و هیچ فعلی را هم از انسان نمی دانند.
مثلاً اینها قائل شده اند به اینکه خداوند عالم جرم شمس را خلق فرموده است بدون اینکه ضوء و احراق و حرارت از آنِ شمس باشد، بلکه خداوند پشت سر شمس یک نور و یک حرارت هم خلق فرموده است و آنها اصلاً به شمس ربطی ندارد.
بلی، انسان جاهل غافل گمان می کند حرارت و ضوء و شعاع از شمس است و یا خداوند نار را خلق فرموده و عادة الله جرت بر اینکه عقب نار، احراق را ایجاد فرماید.
برای توضیح بیشتر مطلب می گوییم: اینها می گویند خداوند حرارت و نار را مثلاً در عرض هم خلق کرده است بدون اینکه علیت و معلولیتی بین آنها باشد. بلی نار محل برای خلق حرارت از جانب خدا است ولی حرارت از نار نیست؛ چنانکه
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 310
خداوند در قضیۀ خلیل الرحمان پشت سر نار، گُل خلق فرمود.
والحاصل: هیچ فعلی از هیچ کسی صادر نمی شود و تمام اشیاء را بدون واسطه، خدا خلق فرموده است و صدور افعال از اشیاء مثل این است که کسی باری را حمل کند و شما او را نبینید و کسی هم به دروغ دست زیر بار گرفته بدون اینکه سنگینی بار روی دست او باشد و شما چون غیر او را نمی بینی از روی غفلت می گویی؛ بار را او حمل می کند.
پس همۀ اشیاء و همچنین صفات و افعال، هر یک به نحو استقلال مخلوق خداوند می باشند، منتها شخص جاهل گمان می کند که انسان موجد افعال است و حال آنکه او محل خلق افعال از سوی خداست و در تمام اشیاء قضیه این گونه است و اختصاصی به عباد ندارد و اگر حدقۀ چشم را باز کنیم در عالم هیچ چیزی مبدأ چیز دیگری نیست و اگر حدقۀ دیده را کوچک کنیم بحث در افعال عباد واقع می شود.
پس جوهرۀ مسلک در تمام اشیاء است، ولی چون متکلمین از عباد بحث می کنند؛ لذا بحث را در افعال عباد طرح کرده اند.
در مقابل، طایفۀ دیگری گفته اند: قضیه به نحو تفویض و تسلیم امر است و معنای تفویض این است که اشیاء در ایجاد مستقل هستند، مانند این است که آدم ساعتی را کوک کند و آن ساعت دو روز و یا یک هفته خودش کار کند و مثل قضیۀ بنا و بنّاست که اگر ـ نعوذ بالله ـ خدا بمیرد باز این اشیاء به آن نحوی که از آنها آثار و افعال بروز می کرد، بروز خواهد کرد. بلی آنچه برای خداست این است که موضوع را افناء کند و الاّ مادامی که موضوع باقی است، خودش مستقل در تأثیر است.
آنچه ما عقیده داریم همان «لاجبر ولا تفویض بل أمر بین الأمرین» است و در
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 311
اخبار وقتی سؤال از جبر و تفویض به میان می آید، حضرات آن دو را نفی کرده و می فرمایند: غیر از آنها چیزی است که اوسع از زمین تا آسمان است و آن امر اوسع که در تمام اشیاء جاری است آنچه اهل جبر گفته اند نبوده و آنچه مفوّضه گفته اند نیز نمی باشد.
بعضی از دراویش گویند: تفویض امر به علی علیه السلام شده است، و بعضی گفته اند: تفویض امر به عقل اول شده است.
ما در این باب به چیزی جز ابطال دو مذهب، اعتقاد نداریم که بعد از ابطال آنها عقیدۀ به امر بین الامرین ثابت می شود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 312