حل اشکال بنابر طریقۀ مشائین
جوابی که می توان از طرف مشائین داد این است که اگر تسلسل به عالم افلاک منتهی شود اشکالی باقی نمی ماند؛ زیرا اگر ثابت شود که عقول و افلاک ازلی و ابدی می باشند و معنای حادث آن نیست که متکلم می گوید که باید برهه ای از زمان بگذرد و بعد حادث شود، در عالم افلاک دو وجهه خواهد بود:
الف: وجهۀ «یلی الرب» که به این وجهه، غیر متغیر و غیر حادث است.
ب: وجهۀ «یلی الطبیعه» که به این وجهه، حادث و متغیر است.
تفصیل پاسخ به این نحو است که: افلاک دارای یک حرکت دوریه می باشند که این حرکت دوریه همیشگی و ثابت است و از ازل تا ابد این حرکت هست و این حرکت حرکت واحده است؛ زیرا اگر حرکت، حرکت مستقیم باشد، چون ثابت شده که عالم اجسام متناهی است، لذا متحرک از روی همان خطی که رفته است در انتها برمی گردد و رفتن و برگشتن دو حرکت حساب می شود؛ زیرا در انتهای خط، نقطه پیدا می شود و همین نقطه سبب سکون می شود و اگر فلک به شکل دیگری غیر از دایره ولو به شکل بیضی حرکت کند ـ چون بیضی از محیط چهار مربع تشکیل می یابد ـ چهار نقطه حاصل می شود، پس چهار حرکت حساب می شود و موجب سکون می گردد.
مگر بگوییم: در بیضی هم نقطه ای که موجب سکون باشد نیست و حرکت بیضی شکل هم مثل حرکت دوریه است که هرچه فلک بگردد ـ چون دایره، مبدأ و منتها ندارد ـ حرکت بدون وقفه و سکون خواهد بود و یک حرکت
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 385
حساب می شود. حال چون این حرکت که موجود واحد است حادث و متغیر نیست و به آن نمی شود متغیر و حادث گفت؛ لذا به این وجهه ربط به قدیم و ثـابت دارد.
خلاصه: بعضی از موجودات ازلی و ابدی بوده و متغیر نمی باشند و بعضی حادث و متغیر هستند و بعضی برزخ بین آن دو می باشند که نمی توان به آنها قدیم و ازلی و ابدی گفت و نمی توان به آنها حادث و متغیر گفت؛ نه ثابت هستند و نه لاثابت و نه حادث و نه قدیم. چنین موجودی عبارت از حرکت افلاک است که چون حرکت دوریه است؛ لذا نقطۀ زاویه ندارد تا موجب سکون باشد و بیش از یک حرکت حساب شود. پس یک حرکت ثابت است و به این جهت ثبات و استمرار، به ثابت قدیم مربوط است. حرکت افلاک یک جهت و وجهۀ «یلی الطبیعه» هم دارد؛ زیرا هنگامی که افلاک حرکت می کنند تمام چیزهایی را که در جوف آنهاست نیز به حرکت درمی آورند و در این حرکت است که فیض از عقل فعال ازلاً و دائماً به افلاک می رسد و چون بین افلاک و آنچه در جوف آنهاست یک وضع و مقابله ای است که به مناسبت حرکت افلاک تغییر و تبدیل می یابد؛ لذا به واسطۀ حرکت افلاک آنچه در جوف افلاک است به فیض عقل فعال قرب و بعد پیدا می کنند، مثل اینکه یک چشمۀ بذل و عطا باشد و فقرا دست به سوی آن دراز کرده و هرکدام که از جلوی آن می گذرند عطایی دریافت نموده و کفی از آب حیات پر کنند.
از جهت وضعی که حرکت افلاک با آنچه در جوف افلاک است پیدا می کند می توان جهت حدوث و تغیر در آن قائل شد پس حرکت به واسطۀ این وجهه حادث و متغیر است و به واسطۀ وجهۀ «یلی الرب» ثابت است و ثبات دارد. پس این موجود، که برزخ بین حادث و قدیم و ثابت و متغیر است، واسطۀ ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 386