اسامی هیولی
اسامی هیولی در اصطلاح به واسطۀ اعتباراتی که ذکر می شود از حیث مفهوم مختلف است، یعنی هیولی بر چند معنی اطلاق می شود و هر یک از این اطلاقات به خاطر اعتبار خاصی است:
الف) عنصر: بر هیولی عنصر اطلاق می شود از حیث اینکه بین هیولی و صور التیام واقع می شود. و به عبارت دیگر: از این جهت که ترکیب از هیولی شروع می شود، مثلاً هیولی با صورت جسمیه و صورت معدنیه و غیر آن ملتئم می شود.
ب) اسطقس: به هیولی اسطقس گفته می شود؛ چون ترکیب به سوی آن منتهی شده ومنحل می شود، یعنی اگر بخواهیم ترکیبی را که واقع است به اجزاء منحل نموده و آن را از هم باز کنیم، آنچه در پایان باقی می ماند هیولی است.
ج) موضوع: به هیولی موضوع گفته می شود از این حیث که نسبت به قبول صورت بالفعل است، پس موضوع بین سه چیز مشترک می باشد:
1ـ هیولی، به این اعتبار که هیولی نسبت به قبول صورت بالفعل بوده و الآن صورت مورد قبول اوست.
2ـ موضوع عرض، یعنی محل مستغنی از حالّ که در مقابل عرض است که استقلال ندارد.
3ـ موضوع، یعنی آنچه در مقابل محمول قرار دارد.
د) هیولی: و آن از این حیث اطلاق می شود که هنوز به صورتی تلبس پیدا نکرده و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 464
دارای قوۀ تلبس است، یعنی می تواند صورت را قبول کند.
ه) طینت و ماده: طینت و ماده از حیث اشتراک هیولی بین صوری که استعداد آنها را داراست، اطلاق می گردد.
شیخ در اوایل سماع طبیعی شفا گفته است: هیولی از این جهت که بالقوه قابل صورت یا صوری است، هیولی نامیده می شود.
مخفی نماند: تردیدی که در عبارت وی هست که گفته است: «قابلة لصورة أو لصور» به این منظور است که هیولای فلک فقط قابل یک صورت است ولی هیولای این عالم قابل صور متعدده است.
و از این حیث که هیولی بالفعل حامل صورت است موضوع نامیده می شود و موضوع در اینجا به معنای موضوعی که آن را در منطق به عنوان جزء رسم جوهر اخذ کرده ایم و گفته ایم جوهر آن است که «اذا وجد وجد لا فی الموضوع» نیست؛ چون هیولی به آن معنی موضوع نیست، چون آن موضوع از حالّ و عرض مستغنی است ولی هیولی از حالّ و صورت مستغنی نیست.
و از این حیث که هیولی بین همۀ صور مشترک است ماده و طینت نامیده می شود و از این جهت که به واسطۀ تحلیل، انحلال به سوی او حاصل می شود و هیولی جزء بسیط قابل صورت از مجموع مرکب است، اسطقس نامیده می شود و همچنین به هر چیزی که در خصوص انحلال ترکیب به سوی آن مانند هیولی است، اسطقس گویند مثل آب و آتش و خاک و باد که موالید ثلاثه یعنی معدن و نبات و حیوان به سوی آنها منحل می شوند. و از این حیث که ترکیب از هیولی شروع می شود به آن عنصر گویند.
و چه بسا این فرقها را مراعات نمی کنند: چنانکه صدر المتألهین فرموده است: چه بسا علما این اصطلاحات را ترک کرده و لفظ هیولی را بر آن جزء قابلی که برای فلک
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 465
هست اطلاق می کنند؛ گرچه آن قابل همیشه بالفعل است و صورت فلکیه را دائماً قبول کرده است و اگر اصطلاح رعایت شود باید به آن موضوع گفته شود.
همچنین به همان جزء فلک، ماده هم می گویند، با اینکه هیولای هر فلکی به صورت فلکیه همان فلک اختصاص دارد.
به موضوع عرض و همچنین به متعلق نفس هم ماده می گویند و به آن مادۀ بالمعنی الاعم گفته می شود و اینکه می گویند: «کل حادث له مادة و مدة» از همین باب است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 466