تعداد بسایط
جسمِ عنصری یا بسیط و یا مرکب است:
مرکب عبارت از حیوان و انسان و نبات و معدن است.
بسیط ـ به استقراء ـ عبارت از ارض و ماء و هوا و نار است و چون کرۀ نار بالاتر از همۀ آنهاست؛ لذا آسمان تلو آن است به گونه ای که محدّب کرۀ نار با مقعّر فلک قمر مماس است و نار مانند هوا حارّ است، ولکن هوا رطب است و نار یبس است، چون رطب صفت مشبهه است و معنای آن چیزی است که رطوبت دارد و مسندٌ به «ذا» فعل «حوی» است و نمی توان گفت هوا حاوی چیز رطوبت دار است؛ زیرا خود هوا چیز رطوبت دار است؛ لذا مصنف ناچار شده است که بگوید: مراد از رطب همان مصدر است که رطوبت باشد و ذات در آن اخذ نشده است و نیز چون نار مؤنث است، مصنف مسندٌ به «ذی» را فعل محذوفی دانسته است که عبارت از «حَوَت» باشد. بنابراین معنای عبارت این است که هوا حاوی رطوبت و نار حاوی یبس است.
ارض محفوف به برد با یبوست است، و ماء متصف به برد با رطوبت است.
ناگفته نماند: مراد از رطوبت و حرارت در اینجا، که گفته می شود ماء رطب و نار حارّ است، منفعل بودن و فاعل بودن است. بنابراین ماء رطب است، یعنی منفعل است چنانکه اگر چیزی را در آب فرو ببریم آب فرو رفتن آن را به آسانی قبول می کند و شکل آن را به خود می گیرد ولی حرارت به عکس رطوبت است و عبارت از منفعل نبودن و فاعل بودن است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 568
اما آنچه در عرف رطوبت نامیده می شود حقیقت رطوبت نیست، بلکه لغت آن «بلّت» است؛ زیرا اینکه گفته می شود: فلان شی ء تر است، یعنی آب در آن نفوذ کرده به نحوی که الآن آب و آن شی ء است و ممکن است اجزاء آب را از آن گرفت و همچنین لغت آن چیزی که در عرف حرارت نامیده می شود جفاف است.
هر یک از عناصر ممکن است بدون واسطه و یا با واسطه به دیگری منقلب شود و واسطه هم اعم از یک واسطه و بیشتر از آن است.
صوری که عنصر بدون واسطه به عنصر مجاور با آن منقلب شود عبارتند از: انقلاب نار به هوا و بالعکس و انقلاب هوا به ماء و بالعکس و انقلاب ماء به ارض و بالعکس که در مجموع شش صورت می باشند. و گاهی عنصر به غیر عنصر مجاور با آن منقلب می شود با یک واسطه، مانند انقلاب نار به ماء و بالعکس و انقلاب ارض به هوا و بالعکس که چهار صورت می شود و یا به چند واسطه، مانند انقلاب نار به ارض که به واسطۀ هوا و ماء است، یعنی اول نار، هوا و سپس هوا، ماء و آن گاه ماء، ارض می گردد و مانند انقلاب ارض به نار که این هم دو صورت است. پس مجموع صور انقلاب دوازده صورت است که از ضرب هر یک از چهار در سه تای بقیه حاصل می شود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 569