سرکشی از حق
استکبار، نافرمانی و سرکشی حاصل از کبر است، و آن در مقابل استسلام است که انقیاد صوری از روی تسلیم باطنی است. پس، نه هر انقیادی استسلام است و نه هر نافرمانی و سرکشی استکبار است. ...
چون فطرت انسانی قبول حق کند، استسلام برای او حاصل شود. و چون فطرت محتجب شود و خودبین و خودخواه شود و در تحت تاثیر عوامل طبیعت واقع شود، از حق و حقیقت گریزان شود، و صلابت و قساوت در آن پیدا شود، و در نتیجه استکبار کند و از حق سرکشی نماید. پس معلوم شد که "استسلام" از جنود عقل و رحمان است، و لازمه فطرت مخموره است؛ و "استکبار" از جنود جهل و شیطان و از لوازم فطرت محجوبه است.(1)
* * *
معنا و مصداق مستکبر
«مستکبرین» منحصر نیستند به سلاطین، منحصر نیستند به روسای جمهور، منحصر نیستند به دولتهای ستمگر. مستکبرین یک معنای اعمی دارد؛ یک مصداقش همان اجانب هستند که تمام ملتها را ضعیف
کتاباستکبار جهانی و شیطان بزرگ از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 3
می شمرند و مورد تجاوز و تعدی قرار می دهند؛ یک مورد هم همین دولتهای جائر، سلاطین ستمگر که ملتهای خودشان را ضعیف می شمرند و به آنها تعدی می کنند، دست تعدی به ملتها دراز می کنند. چنانچه در این پنجاه و چند سال شما مبتلا بودید و ما هم مبتلا بودیم و همه ملت مبتلا بودند. ملت را ضعیف می شمردند و ملت را از روی استکبار نظر می کردند و به ملت تعدی می کردند و تجاوز می کردند. آنها رفتند، و ان شاءالله برنمی گردند. امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است، و ما را با این آزادی و استقلال امتحان می کند. ما را آزادی مرحمت فرموده است که ببیند در این آزادی ما چه می کنیم. ما مستقل شدیم و خداوند به ما این مرحمت را فرمود تا ما چه بکنیم: آیا ما هم از مستکبرین باشیم یا از مستضعفین؟ هر فرد، می شود که مستکبر باشد و می شود مستضعف باشد. اگر من به زیردستهای خودم، ولو چهار نفر باشد، تعدی و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم، بندۀ خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف؛ و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند. اگر شما کسانی که زیر دستتان هست ضعیف شمردید و به آنها خدای نخواسته تعدی کردید، تجاوز کردید، شما هم مستکبر می شوید. و آن زیردستها مستضعف. (2)
4 / 3 / 58
* * *
روحیه استکباری
مستکبرین، جهان را از آن دید خاص استکباری خود و آن بیماری روحی که در آنها هست نگاه می کنند. و این بیماری موجب این شده است که توده های بزرگ ملتها را اینها از جهان حساب نمی کنند. آقای کارتر خودش و عده ای که شاید تمام جمعیتشان را ما حساب بکنیم در
کتاباستکبار جهانی و شیطان بزرگ از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 4
تمام مملکتها، از این قریب سه میلیارد جمعیت دنیا پنجاه هزار نیستند. آنهایی که سران دولتهایی هستند که دیگران را وادار به جور و تعدی می کنند. این دید امثال ایشان این است که همۀ ملتها چیزی نیستند. آنی که جزء جهان است عبارت است از یک عدۀ معدودی امثال کارتر و دارودستۀ او. و آنهایی که در سایر جاها هم مع الاسف جزء دارودستۀ او شده اند، همۀ جهان را عبارت از این می دانند.
این دید مستکبرین است که سایر قشرهای بزرگ ملتها را، آنهایی که دریایی هستند که کارتر و امثالش قطره است در مقابل آن دریاها، آنها را اینها نمی بینند. یعنی این بیماری اسباب این شده است که آنها را نبینند. از این جهت وقتی که در اریکۀ ریاست جمهور نشسته و با آن دید بیمارگونه نگاه می کند و می بیند که چند تا وزیر در فلان جا و چند تا مثلاً اشخاصی که راجع به مجالس خودشان هست و اینها، یا در جاهای دیگر، عددی از این وابسته ها ممکن است که اینها خشمشان [افزوده] بشود. ایشان اینها را جهان حساب می کند و می گوید که چنانچه این دیپلماتها را [...]. اینها را دیپلمات حساب می کند اینهایی که جاسوسیشان به حسب شواهد ثابت شده است، اینها را دیپلمات حساب می کند، و جهان را هم عبارت از همان که خودش می بیند حساب می کند. این بیماری تا یک اندازه ای هم در محمدرضا بود. و همین بیماری اسباب این شد که از بین رفت او. این بیماری که [شخص] خودش را ببیند و چند تا از این تملق گوهایی که اطرافش هستند. و این دلقکهایی که دور و برش هستند. همینها را ببیند و ملت را اصلاً به حساب نیاورد [و] نفهمد که هر مملکتی ملتش اساس هستند. دولتها اقلیتی هستند که باید برای خدمت این ملت باشند. و اینها نمی فهمند که دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاکم بر ملت. این بیماری در آن آدم هم بود که خودش را همه چیز می دانست، و خودش را فرمانفرما و خودش را همۀ ملت می دانست. دیگر برای دیگران اصلاً
کتاباستکبار جهانی و شیطان بزرگ از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 5
[ارزشی] قائل نبود. و همین اسباب این شد که [به ]این ملت آن خیانتها را کرد. همۀ آن خیانتها هم روی همین خیال بود که نمی دید کسی را که بازخواست کند از ایشان. به نظرش نمی آمد که یک قدرت دیگری هم هست در مقابل سرنیزه و در مقابل مسلسل. یک قدرت دیگری هم هست. و این بیماری اسباب این شد که آن مشغول شد به آن جنایات. روی همان زمینه که قدرتی غیر از خودش نمی دید، و منتهی شد به اینکه دیدید و دیدیم. ایشان هم همان بیماری را یک قدر بیشتر دارد. برای اینکه هر چه قدرت زیادتر باشد این بیماری در آن زیادتر است.(3)
29 / 8 / 58
* * *
ماهیت استکبار در عمل
واقعیت این است که دوَل استکباری شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروی، عملاً جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینۀ سیاسی تقسیم کرده اند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمی شناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگی ملتها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همۀ اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می دانند. اما در بخش قرنطینۀ سیاسی که متاسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانی شده اند، هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همۀ قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و در برگیرندۀ منافع مستکبران خواهد بود. و متاسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلی استکبارند که حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهی نابخشودنی می دانند. و منافع جهانخواران ایجاب می کند که هیچ کس حق گفتن کلمه ای که بوی
کتاباستکبار جهانی و شیطان بزرگ از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 6
تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد.(4)
29 / 4 / 67
* * *
کتاباستکبار جهانی و شیطان بزرگ از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 7