حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا رحمت

بی اعتنایی امام و سراسیمگی شاگردان از آتش سوزی هنگام درس

بی اعتنایی امام و سراسیمگی شاگردان از آتش سوزی هنگام درس 

‏حضرت امام در نجف برای ضبط درسهایشان اجازۀ نمی دادند، ولی برای‏‎ ‎‏ضبط سخنرانی اجازه می فرمودند. ما هم شدیداً دنبال ضبط درسها بودیم. از آن‏‎ ‎‏طرف نمی خواستیم بدون اجازۀ امام این کار را بکنیم. با یک ترفندی یک‏

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 103
‏ضبط صوتی گرفته بودیم که هم ضبط می کرد و هم کار آمپلی فایر را انجام می داد. یک‏‎ ‎‏روز وقتی امام هنوز بالای منبر نرفته بودند تا درس را شروع کنند چشمشان به‏‎ ‎‏میکروفون افتاد، پرسیدند این چیه؟ عرض کردیم آقا، اوایل درس جمعیت صدای شما‏‎ ‎‏را نمی شنود و میکروفون را برای همین تهیه کرده ایم. امام فرمودند: «هرکس نمی شنود‏‎ ‎‏بیاید جلو بنشیند». آقای محتشمی گفت آقا ما جلو هستیم نمی شنویم. امام سکوت‏‎ ‎‏کردند و ما دیگر این سکوت را حمل بر رضایت کردیم. بعدها دستگاه آمپلی فایر‏‎ ‎‏جداگانه گرفتیم. روز آخر مهر ماه سال 56 بود؛ امام مشغول صحبت بودند؛ من متوجه‏‎ ‎‏شدم از داخل منبر که دستگاه در آن بود صدای جرقه های عجیبی می آید. از زیر منبر‏‎ ‎‏سیمها را کشیدم دیدم سیمها در حال سوختن می باشد. شعله بالا گرفت و همۀ طلبه ها‏‎ ‎‏بلند شدند و سراسیمه گفتند چه خبره؟ تنها کسی که از روی منبر بلند نشد حضرت‏‎ ‎‏امام بود. حاج آقا مصطفی کنار من نشسته بودند. حالا کسی نمی رفت فیوز برق را قطع‏‎ ‎‏کند. البته من همیشه قبل از درس زودتر می آمدم و بلندگوها را کنترل می کردم. به هر‏‎ ‎‏تقدیر آتش را که به حصیر مسجد رسیده بود با دست شروع کردم به خاموش کردن.‏‎ ‎‏گوشۀ عبای من هم سوخت. امام پس از درس به من فرمودند: «شما اذیت شدید» و‏‎ ‎‏دستور دادند یک دست عبا برای من تهیه کردند. این حادثه درست روز قبل از شهادت‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی بود.‏‎[1]‎

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 104

  • )) آرشیو واحد خاطرات.