آیت اللّه‌ سید علی غیوری

تعجب از تنهایی

تعجب از تنهایی

‏در بین راه اگر صدای کفش ما را از پشت سر می شنیدند می ایستادند و می گفتند:‏‎ ‎‏«بفرمایید». حاضر نبود کسی همراه ایشان حرکت کند خیلی بد قبول می کردند که‏‎ ‎‏کسی همراه ایشان باشد، اصلاً می ایستادند کنار کوچه و اشاره می کردند: «بفرمایید».‏‎ ‎‏ایشان نه تنها تند بلکه آهسته راه می رفتند. حتی در آن شرایط سخت سال 41 و 42‏‎ ‎‏من ایشان را توی کوچه های قم تنها می دیدم و تعجب می کردم.‏‎[1]‎

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 166

  • )) همان.