اعتراف فضلای حوزه نسبت به شخصیت علمی امام
جمعیت درس امام آن موقع حدود سیصد تا سیصد و پنجاه نفر بود که نسبت به جمعیت دو هزار و پانصد نفری طلبه های نجف تعداد زیادی بود. مجتهدین از علما و فضلای نجف مجذوب امام شدند که این موضوع موج عظیمی ایجاد کرد. آقای راستی در یکی از گعدههای نجف اظهار کرده بود من پیش از شرکت در درس امام تصور می کردم از تحصیل بی نیازم ولی پس از آن متوجه شدم که ده دوازده سالی باید پای درس ایشان زانو بزنم و از محضر امام کسب فیض کنم. آقای راستی کاشانی از فارغ التحصیلان و شاگردان شاخص درس آقای آیت اللّه شیخ باقر زنجانی بود. برخی از این افراد از شاگردان مبرز شخصیتهایی همچون آیت اللّه حکیم، آقای خویی و آقای شیخ حسین حلّی بودند که سطوح عالیه را تدریس می کردند. اعتراف آقای راستی چنان موجی ایجاد کرد که سید محمد روحانی برآشفته شد و
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 191
واکنش نشان داد؛ او گفت آقای راستی آبروی نجف را برد. چهره هایی از این قبیل دارای حوزه های تدریس بودند که به صورت اقمار درس امام قرار داشتند. به صورتی که کفه این مجموعه تنها با یک مجموعه دیگر در نجف قابل قیاس بود و آن چهره هایی بود که اقمار درس آقای خویی به حساب می آمدند. گفتنی است که بعضی از آن چهره ها ـ اقمار آقای خویی نیز در برابر شخصیت سیاسی و علمی حضرت امام خاضع بودند و در مواردی اعترافهایی هم داشتند. به عنوان مثال مرحوم شیخ مجتبی لنکرانی که از مدرسین حوزه و از اطرافیان نزدیک آقای خویی بود پس از فوت آیت اللّه حکیم، روزی در جمع گروهی از هواداران امام ـ که من نیز در میان آنها حضور داشتم ـ در پاسخ به سؤال ما که نظر واقعی ایشان را فارغ از حب و بغضهای رایج و گرایشهای ظاهری حوزه به عنوان یک کارشناس و صاحب نظر خبره جویا شویم، به تفصیل دربارۀ شخصیت حضرت امام صحبت کرد؛ به گونه ای که حاصل آن، تعیین شرایط مرجعیت در ایشان بود. او با تأکید بر عظمت روحی امام در فراز و فرودهای کم مانند گفت: «من ایشان (حضرت امام خمینی) را هم در اوج قدرت و عظمتش (پس از آزادی در قم) دیدم و هم در عین غربت و تنهایی (پس از تغییر تبعیدگاه ترکیه و ورود به بغداد) دیدم و هیچ یک از این شرایط در روح بلند این مرد تغییری حاصل نکرد. این وضع روحی از شرایط و ویژگیها و ضرورتهای رهبران بزرگ در جامعۀ بشری است. ضمن این که من کتابهای ایشان را مطالعه کردم و اگر نگوییم از دیگران ـ مراجع ـ از نظر علمی برتر است قطعاً از آنها پایین تر نیست و لذا مسأله مرجعیت و زعامت ایشان از نظر من غیر قابل انکار است». با این همه اضافه کرد: «این مطالب از قول من نقل نشود، چون به هر حال می خواهم در نجف زندگی کنم»!
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 192