آیت اللّه‌ محمد محمدی گیلانی

به من فشار آورده اند شهریه بدهم

به من فشار آورده اند شهریه بدهم

‏یک روز یکی از خدمتکاران منزل امام به منزل من مراجعه کرد و گفت امام با شما کار‏‎ ‎‏دارند. وقتی وارد اتاق ایشان شدم دیدم یکی از ملازمینِ بیتِ یکی از مراجع در خدمت‏‎ ‎‏ایشان است. تا من وارد اتاق شدم او خداحافظی کرد و رفت. نگاه کردم دیدم دو دفتر‏‎ ‎‏که در آن موقع اسامی طلاب را برای شهریه در آنها می نوشتند خدمت امام است. امام‏

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 199
‏مرا دید فرمود: «فلانی به من فشار آورده اند که باید شهریه بدهم. شما نامهایی را که‏‎ ‎‏توی این دفتر (یکی از آن دو دفتر قدیمی تر می نمود) که مال بیت فلانی است (معلوم‏‎ ‎‏شد آن فرد که خدمت امام آمده این دفتر را از طرف یکی از مراجع به امام داده بود) در‏‎ ‎‏این دفترچه بنویسید و خط کشی کنید». گفتم اطاعت. من هم که طلبه بودم دفتر را بردم‏‎ ‎‏که بنویسم. امام مواظب بودند که وقت طلبگی ما صرف این امور نشود. لذا فرمودند:‏‎ ‎‏«هر وقت فرصت پیدا کردی مشغول شو». شبها مشغول نوشتن بودم. شب سوم همان‏‎ ‎‏خدمتکار دوباره آمد و گفت امام فرموده بیا. رفتم؛ قدری از شب گذشته بود. امام‏‎ ‎‏فرمودند: «دفتر را به کجا رساندی»؟ گفتم آقا به حرف «ی» رسیده ام. فرمودند: «پس‏‎ ‎‏دیگر تمام است». گفتم بله. فرمودند: «می خواستم از شما بخواهم که قبول کنید‏‎ ‎‏شهریه طلاب را تقسیم کنید». عرض کردم اگر امر است من اطاعت می کنم، ولی اگر به‏‎ ‎‏اختیار من باشد من عرض می کنم عُرضۀ پرداختن شهریه را ندارم. امام فرمودند:‏‎ ‎‏«می دانم شأن شما بالاتر است، ولی با دوستان که مشورت کردم چه کسی از طرف من‏‎ ‎‏شهریه بدهد، همه گفتند محمدی شهریه بدهد. آقای صانعی که دم در اتاق سرپا‏‎ ‎‏ایستاده بود خطاب به من گفت: «فلانی آقا فرموده»؛ تااین را گفت امام با تندی به او‏‎ ‎‏گفتند: «نخیر، ایشان خودشان مختار هستند، الزامی در کار نیست». بعد فرمودند: «اگر‏‎ ‎‏شما یک ماه شهریه می دادید تا فکری بکنم خوب بود». عرض کردم آقا، تمرد نمی کنم‏‎ ‎‏این کار از طاقت من بیرون است. فرمودند: «چه کسی را پیشنهاد می کنی». نام یکی از‏‎ ‎‏آقایان را بردم، امام با فراست خاصی که داشتند تا نام او را شنیدند فرمودند: «او آدم‏‎ ‎‏تندی است. شهریه را باید کسی بدهد که خیلی ملایم باشد».‏‎[1]‎

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 200

  • )) مصاحبه با صدا و سیما.