آیت اللّه‌ حسینعلی منتظری

گل کردن درس حاج آقا روح‌اللّه

گل کردن درس حاج آقا روح اللّه

‏قبل از اینکه آیت اللّه بروجردی به قم بیایند با درس اخلاق امام (ره) مأنوس بودم؛ بعد‏‎ ‎‏به همراه شهید مطهری و جمعی دیگر از اول منظومه تا آخر الهیات را پیش ایشان‏‎ ‎‏خواندیم. درس منظومۀ ایشان از بیست نفر تجاوز نمی کرد. مدتی هم در درس اسفار‏‎ ‎‏شرکت می کردیم. بعد چون از بیان ایشان خوشمان می آمد اصرار کردیم که یک درس‏‎ ‎‏اصول شروع کنند. من و مرحوم شهید مطهری دو نفری جلد دوم کفایه را پیش ایشان‏‎ ‎‏شروع کردیم. ایشان در ابتدا فکر می کردند که ما می خواهیم سطح کفایه را بخوانیم،‏

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 217
‏مقداری از عبارات کفایه را خواندند و گذشتند. ما بنا کردیم به اشکال کردن؛ ایشان‏‎ ‎‏گفتند: «به این شکل مطلب پیش نمی رود». ما گفتیم پیش نرود. گفتند: «مگر سطح کفایه‏‎ ‎‏را نمی خواهید بخوانید»؟ گفتیم نه، سطح آن لازم نیست. بالاخره به این شکل ایشان‏‎ ‎‏خارج کفایه را شروع کردند و این دورۀ درس ایشان ـ از اول جلد دوم تا آخر آن ـ هفت‏‎ ‎‏سال طول کشید. فکر و استعداد ایشان خیلی خوب بود. من و مرحوم شهید مطهری‏‎ ‎‏پیشاپیش مطالعه می کردیم و مرتب سر درس اشکال می کردیم و ایشان ناچار می شدند‏‎ ‎‏بیشتر مطالعه کنند و مطالب بکر و مفیدی را برای ما بیاورند. درس به این شکل، کم‏‎ ‎‏پیش می رفت ولی برای ما خیلی مفید بود. یک عده ما را تخطئه می کردند و می گفتند‏‎ ‎‏این درس سیاسی است. در ابتدا من و آیت اللّه مرحوم شهید مطهری بودیم؛ ولی بعد‏‎ ‎‏آقای شیخ اسداللّه نوراللهی آمد، شیخ علی اصغر شاهرودی هم آمد و بعد نجف رفت.‏‎ ‎‏بالاخره تا آخر دوره هفت ـ هشت نفری بیشتر نشده بودیم. مرحوم شهید بهشتی هم‏‎ ‎‏قسمتی از استصحاب را می آمد. آقای حاج شیخ عبدالحمید شربیانی تبریزی که در‏‎ ‎‏مسجد گوهرشاد نماز می خواند کمی آمد، آقای شیخ جعفر سبحانی و آشیخ علی‏‎ ‎‏کاشانی نیز شرکت می کردند. افراد باورشان نمی آمد که ایشان درس اصول بگویند.‏‎ ‎‏می گفتند ایشان در فلسفه واردند نه در فقه و اصول و ما را تخطئه می کردند! در همان‏‎ ‎‏ایام روزی یکی از آقایان گفت: «شما پیش آقای خمینی چه می خوانید»؟ گفتم اصول؛‏‎ ‎‏گفت: «اصول»!؟ گفتم بله؛ گفت: «خوب بیا پیش من بخوان». گفتم من خودم بهتر از‏‎ ‎‏شما بلدم. منظور این است که آقایان قضاوتشان این بود. ولی آقای مطهری می گفت:‏‎ ‎‏«درس حاج آقا روح اللّه در حوزه جا باز می کند و یک روزی گل خواهد کرد؛ چون هم‏‎ ‎‏خوش فکر و هم خوش بیان است». امام حرفهای مرحوم نائینی را مطرح می کردند و به‏‎ ‎‏رد و ایراد آن می پرداختند. بعضی از نجفی ها که شنیده بودند ایشان به حرفهای نائینی‏‎ ‎‏ور می رود از دست ایشان عصبانی بودند، چون مرحوم نائینی از نظر علمی برای آنان‏‎ ‎‏خیلی اهمیت داشت. بالاخره این دوره اصول تمام شد و ما دیگر در درس اصول‏‎ ‎‏ایشان شرکت نکردیم. ایشان در دورۀ بعد کفایۀ جلد اول را شروع کردند. این درس یک‏‎ ‎‏دفعه شلوغ شد و تعداد شاگردان ایشان به پانصد ـ ششصد نفر رسید. آقای سبحانی که‏
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 218
‏تقریرات درس ایشان را نوشته است همین قسمت جلد اول را نوشته است. من از‏‎ ‎‏درسهای ایشان مباحث استصحاب و تعادل و تراجیح را نوشته ام ولی به صورت خطی‏‎ ‎‏است و چاپ نشده است. بعداً من و آقای مطهری و سه ـ چهار نفر دیگر در منزل ایشان‏‎ ‎‏کتاب «الزکوة» را شروع کردیم. البته حدود دو ماه بیشتر طول نکشید. در این درس آقای‏‎ ‎‏احمدی میانجی و آقای موسی صدر هم شرکت می کردند. محل این درس همین اطاقی‏‎ ‎‏بود که ایشان قبلاً درس اسفار می گفتند. من یک بار با ایشان شوخی کردم گفتم این‏‎ ‎‏اطاق از بس از کفریات فلسفه به درگاه خدا نالید عاقبت بخیر شده و الآن فقه آل محمد‏‎ ‎‏در آن تدریس می شود! گاهی از این شوخی ها با ایشان می کردیم و ایشان می خندیدند.‏‎ ‎‏من مبحث زکات ایشان را هم نوشته ام که پنجاه ـ شصت صفحه است و مربوط به اوایل‏‎ ‎‏زکات است. البته بعداً این درس تعطیل شد. ما پیش ایشان از مباحث فقه همین‏‎ ‎‏قسمت از بحث زکات را خواندیم.‏‎[1]‎‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 219

  • )) همان؛ مصاحبه با صدا و سیما.