فصل دوم: شکل گیری هیات های موتلفه اسلامی

انتقال شهید عراقی به کمیته مشترک

‏شهید عراقی بعدها جزئیات این بازداشت را برای من این گونه نقل کرد: «از بندی که در آن بازداشت شده بودم از لای نرده‌ها ضرب و شتم بازداشت شدگان را توسط ازغندی مشاهده می‌کردم، سخت ناراحت شده و بخود می‌پیچیدم. بعد ازغندی با آن نخوت و تکبری که داشت دستور داد که مرا بیاورند به اطاق بازجوئی، وقتی من وارد اطاق باز جوئی ‌شدم ازغندی در مقابل بازجویان ساواک و چند نفری که در اطاق بودند، دستش را ‌برد که بزند توی گوش من، من هم با چالاکی چنان زیر کتف ازغندی ‌زدم که او پرت شد روی زمین. ازغندی به افسر زندان دستور داد دخالت کند. من هم به او تذکر دادم که حق دخالت ندارد. ازغندی که عصبانی و تحقیر شده بود به من گفت پارتی تو اگر اعلیحضرت هم باشد آن قدر تو را در زندان نگه می‌دارم که ریش تو بیاید دم نافت. شهید عراقی هم به او می‌گوید من پارتی‌ام از آنهم بالاتر است. ازغندی می‌گوید: پارتی تو کی است؟ شهید عراقی در جواب می‌گوید: پارتی من خدا است...» این گوشه‌ای از شکنجه و رشادت بازداشت شدگان راهپیمایی عاشورا است.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 73