فصل سوم: دستگیری حضرت امام، اقدام به موقع موتلفه

داستان دستگیری امام از زبان امام

‏در یکی از دیدارهایی که در منزل حضرت امام بعد از آزادی ایشان داشتیم، ایشان ماجرای دستگیری خودشان را برای ما تعریف کردند. می‌گفتند: آنها از من وحشت داشتند. یک فولکس واگنی را بصورت خاموش آوردند داخل کوچه، کماندو و غیرکماندو و افسرهای گارد همه جمع بودند. وقتی می‌آیند داخل کوچه از دیوار بالامی‌روند و وارد خانه می‌شوند. مشهدی حسین ‏‏می‌خواهند که مرا نشان دهد، او هم ممانعت می‌کند و شروع می‌کنند به اذیت کردن ایشان. از اینجا به بعد را بنده به نقل از کسانی که نزدیک به ماجرای آن شب بودند این گونه شنیدم که، امام را توی فولکس واگن می‌گذارند و بدون اینکه کسی بفهمد ماشین را بدون اینکه روشن کنند هل می‌دهند که سرو صدا نکند و ایشان را می‌آورند جلوی بیمارستان فاطمی‌ و داخل ماشین دیگری قرار می‌دهند و به سرعت حرکت می‌کنند. امام نماز صبحشان را نخوانده بودند. در همان دیدار خودشان فرمودند: من دیدم اینها وحشت زده هستند. گفتم: من نماز صبح نخوانده‌ام نگه دارید تا من وضو بگیرم. اینها می‌ترسیدند. من به آنها دلداری دادم و گفتم: در این بیابان کسی نیست که شما وحشت داشته باشید. سرانجام موافقت می‌کنند. اتومبیل را نگه می‌دارند. ایشان هم با خاک زمین همانطور که در ماشین نشسته بودند تیمم می‌کنند. مامورین هم به سرعت به طرف تهران حرکت می‌کنند. امام در اتومبیل نماز صبح را می‌خوانند و هنوز ساعت پنج صبح نشده وی را به باشگاه افسران می‌برند. حضرت امام آن روز را در آنجا گذرانده بودند. ‏

‏در غروب روز 15 خرداد ایشان را به پادگان قصر منتقل می‌کنند و تا تاریخ 4 تیرماه 1342 در این زندان به سر می‌برند و سپس به پادگان عشرت آباد منتقل می‌شوند. ‏

‏همزمان با دستگیری امام خمینی، آیت‌الله قمی ‌از مشهد و آیت‌الله محلاتی از شیراز که نقش عمده‌ای در پیشبرد نهضت اسلامی ‌ایفا کردند را دستگیر و به زندان تهران منتقل می‌کنند. خبر دستگیری رهبر عظیم الشان انقلاب برق آسا در سراسر قم و شهرهای ایران می‌پیچد. در اکثر شهرهای بزرگ کشور اعتراض به رژیم شروع شد. ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 97
‏نظامیان هم دستور تیر از تنه به پائین را داشتند. آن روز قم یکپارچه غرق خون و قیام بود. بانوان محجبه هم با حمل قداره در زیر چادر از پائین شهر قم حرکت کردند.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 98