س: آیتالله میلانی هم دعوت به هجرت را پذیرفتند؟
ج: بله، آیتالله میلانی انصافاً خیلی به امام خمینی ارادت میورزید و هر وقت من به مشهد میرفتم و اعلامیههای امام را خدمتشان میبردم قبل از اینکه بخوانند ابتدا میبوسیدند و سپس میفرمودند: سلام الله علیه و بعد مفتوح میکردند. اینقدر به امام ارادت داشتند. خوب ایشان هم از مشهد هجرت کردند و تشریف آوردند خیابان امیریه مستقر شدند.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 107
آقای میلانی وقتی آمدند یکی دو روز بعد صبح زودی تعدادی از افراد نخبه، حدود سی نفر را برای مشورت دعوت کردند. ساعت شش صبح بود، گفتند: چه کنیم؟ نظر شما در رابطه با بازداشت امام چیست؟ چه باید بکنیم؟
آیت الله میلانی شخصیت فوقالعادهای بودند، اهل مشورت بودند، یک آدم دلسوزی بودند نظر همه را میخواستند. آدمی که هوای نفس نداشته باشد اینطوری است. جلسه بسیار خوبی در حضور ایشان تشکیل گردید. ایشان مرجع خوشنام و بزرگی بودند و وقتی ایشان نظر خواهی کردند، ما هم نظراتمان را خدمتشان ارائه دادیم. در آن شرایط ارتباطمان تنگاتنگ بود.
س: علمای دیگر چطور؟
ج: آقای قائمی را هم از آبادان دعوت کردیم. علمای بزرگ از شهرهای کشور همه در تهران جمع شدند. یکی از کارهای اصولی جمعیتهای موتلفه اسلامی همین هجرت علما به تهران بود. هجرت علما به تهران یک عظمت و اهمیت فوقالعادهای پیدا کرد، طوری که رژیم وحشت کرد. خوب ما شیوه امام را میدانستیم. ایشان همیشه در جلساتی که شبهای یکشنبه با آقایان قم داشتند، میفرمودند: ما اگر جسممان هم کنار هم باشد، رژیم وحشت میکند و حساب میبرد. چه برسد به اینکه بتوانیم کاری انجام بدهیم. ما یکی از کارهای اولیه مان این بود که اینها را به هم مرتبط کنیم تا اینها جلسه داشته باشند. حضرت آیتالله میلانی به تهران که تشریف آوردند مردم رفت و آمد زیادی با ایشان داشتند و این اثر خیلی خوبی داشت. آیتالله شریعتمداری که آمد تهران
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 108
فردای آن روز من و شهید عراقی دو مرتبه رفتیم باغ طوطی و در حضرت عبدالعظیم با ایشان ملاقات کردیم تا ارتباط آقای شریعتمداری و آقای میلانی و آقایان علماء دیگری را برقرار کنیم تا اینها جدا جدا از هم کار نکنند. موقعیت ایجاب نمیکرد که علمای بزرگ شهرها و مراجع تقلید بتوانند به راحتی کنارهم قرار گیرند. من ساعت تقریباً چهار و پنج بعدازظهر بود که برگشتم به دفتر کارم که دستگیر شدم.
س: مساله مهاجرت علما به کجا ختم شد؟
ج: هدف از مهاجرت علما به تهران برقراری ارتباط میان آنها بود. چرا که رژیم شاه نیت پلید محاکمه امام را در سر میپرورانید، که با این حرکت این توطئه خنثی شد و ما در این کار موفق شدیم و پس از مدت کمی امام از زندان آزاد شد.
س: آن جلسهای که گفتید کجا تشکیل شد؟
ج: خیابان امیریه.
س: ریاست این جلسه هم به عهده آیتالله میلانی بود؟
ج: بله، ریاست این جلسه با ایشان بود؛ چون دعوت کننده آیتالله میلانی بودند و به ابتکار خود ایشان این جلسه تشکیل شده بود، البته آیتالله میلانی یک مرجع و فقیه بزرگی بودند، جلسه هم، جلسه خوبی بود. افراد نظراتشان را صریح اعلام میکردند و ایشان ابتدای جلسه تا آنجا که یادم هست از برادران خواستند که نظراتشان را برای رهایی امام اعلام کنند. جمعیت موتلفه اسلامی هم در خصوص تایید مرجعیت امام به فقهای زیادی مراجعه.
بر اساس قانون اساسی، رژیم شاه حق نداشت که یک فقیه بزرگ شیعه را محاکمه کند. در روز اول و دومی که امام را بازداشت کرده بودند کارشناسان و بازپرسهای برجسته ساواک خدمت ایشان میرسند و سوالاتی میکنند که امام به آنها پاسخ نمیدهد، روز سوم امام یک جمله بیشتر به آنها نمیگویند و آن اینکه شما صلاحیت محاکمه مرا ندارید.
س: اولین نفری که مرجعیت امام را تایید کرد چه کسی بود؟
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 109
ج: اولین نفر الان نظرم نیست ولی ما پیش فقهای زیادی رفتیم. من جمله خود آیتالله میلانی.
در مجموع جمعیت موتلفه اسلامی در خصوص هجرت علماء به تهران تلاش زیادی کرد و بحمدالله تصمیم رژیم فاسد شاهنشاهی را در تدارک محاکمه و اعدام امام خنثی کرد و با آوردن تعدادی از فقهای صاحب اعتبار به میدان مبارزه، فقاهت و مرجعیت امام خمینی را با رشادت اعلام کردند و از آنجا که فقها و مراجع تقلید را نمیتوانستند محاکمه کنند، رژیم نه تنها عقب نشینی کرد، بلکه ناچار شد، امام را از زندان آزاد کند. رژیم شاه هرگز فکر نمیکرد این چنین با مقاومت مردمی روبرو شود.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 110