کار مهمی که توسط اعضای اصلی شورای مرکزی هیئت موتلفه پیگیری شد، جمع آوری امضا برای حکم فقاهت و مرجعیت امام خمینی بود. یعنی دوستان و برادران ما تلاش میکردند نزد یک یک علما و فقها بروند تا برای حکم فقاهت و مرجعیت امام امضا بگیرند. وظیفه بعدی ما این بود که امضاهایی که میگرفتیم کلیشه میکردیم و در بین مردم توزیع میکردیم. ما پیش بعضی از آقایان علماء که میرفتیم گاهی بصورت چند نفری بودیم و غالباً هم افراد موجهی در بین ما بودند و خبرهائی از درون رژیم شاه داشتیم که برای آنها توضیح میدادیم. برخی از علما با آن روحیه انزوائی و ترس و وحشتی که از رژیم داشتند توجیه میکردند که «التقیه دینی و دین آبائی و اجدادی». در حالی که جای تقیه نبود، یک وظیفه دینی بود.
حضرت امام خودشان در آن شرایط بحرانی به خصوص در مورد جنایت شدید رژیم شاه در مدرسه فیضیه و در آن اعلامیهای که روز بعد صادر کردند فرمودند: تقیه حرام است و لو بلغ ما بلغ. ما با بعضی از علما ساعتها مینشستیم و بحث میکردیم
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 115
تا آنها را قانع کنیم. در هر حال در این زمینه موفق بودیم و این تقریرها که گرفته شد به چاپ رسید و بدین طریق مرجعیت امام اعلام شد. این اعلامیهها اثر بسیار خوبی داشت و رژیم از مواضع خود عقب نشینی و پس از مدتی نیز ناچار شد امام را از حبس رها کند. رژیم شاه که میخواست با تبلیغات دروغین امام را به عنوان یک روحانی معمولی نشان دهد وقتی او را به منزلی تحت نظر ساواک در داوودیه منتقل کرد علاقهمندان امام برای دیدار ایشان به این منزل سرازیر شدند و حتی برای دیدار با امام صفهای یک کیلومتری تشکیل گردید و مردم ساعتها در انتظار میماندند تا امام را زیارت کنند. ما چند شبی که امام در داوودیه اقامت داشتند به اتفاق شهید عراقی هر شب یک دیگ غذا تهیه میکردیم و به منزل امام میبردیم.
س: در این منزل امکان تهیه غذا نبود؟
ج: خیر، به همین دلیل با امام و شهید عراقی صحبت کردیم که جای مناسبی برای امام در نظر گرفته شود. این جمعیت و ایاب و ذهاب و مراجعات متعدد جوابگوی موقعیت منطقه و اقامتگاه امام نبود. در همین چند روزه که ما در تلاش بودیم تا منزل امام را عوض کنیم، ساواک منزل آقای روغنی در چهار راه قنات (قیطریه) را برای امام در نظر گرفت و امام به آنجا منتقل شد. حدود ده ماه امام محصور ساواک بود و به ایشان اجازه نمیدادند با مردم ملاقات کنند. بنابراین افراد قلیلی تحت نظارت ساواک با امام ملاقات داشتند. به این ترتیب امام محترمانه در بازداشت بود. بعد از گذشت دهماه، پاکروان - رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - سرهنگ مولوی را خدمت امام خمینی میفرستد و اعلام میکند که شما آزاد هستید. شب هنگام در موقعی که شهرخلوت بود ایشان را بوسیله یک شورلت مشکی رنگ و با چند اتومبیل اسکورت میکنند و به قم میبرند. اتومبیلها سر کوچه منزل امام مقابل بیمارستان فاطمی توقف میکنند امام را از ماشین پیاده میکنند و از محل دور میشوند.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 116
با آزادی امام خمینی مردم، علما و جمعیتهای موتلفه جشن بزرگی در مدرسه فیضیه تدارک دیدند و حضرت آیتالله خزعلی نیز منبر بسیار زیبایی رفت و از امام تجلیل نمود.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 117