فصل پنجم: آزادی از زندان

از زندان شماره 4 خبر های بد می رسید

‏قبل از اینکه ما به زندان شماره چهار منتقل شویم جسته گریخته خبرهایی از زندان شماره 4 می‌رسید که آیت‌الله طالقانی به شدت از وضعی که برای او ایجاد شده ناراحت است به طوری که مرگش را از خدا خواسته است. خوب مهندس بازرگان، دکتر سحابی و تعدادی از اعضاء نهضت آزادی را که از دوستان آقای طالقانی بودند به برازجان تبعید کرده بودند و افراد نامتجانس و خبر چین رژیم در بین زندانیان بود. بنابراین شرایط طوری بود که حتی نماز آیت‌الله طالقانی را تعطیل کرده بودند. در میان این افراد مثلاً استواری بود که در جریان کودتای سر لشکر قرنی دستگیر شده بود این فرد مامور بود. فرد دیگری به نام منوچهر آزادی بود و یکی دو نفر دیگر که نماز جماعت را تعطیل کرده بودند. ‏

‏بعد از ظهر همان روز ما آماده شدیم برای انتقال. نزدیک مغرب بود که وارد زندان شماره 4 شدیم و آیت‌الله طالقانی و زندانیان سیاسی دیگر از ما استقبال کردند. به ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 185
‏مجردی که وارد زندان شدیم تلاش مان را شروع کردیم تا نماز جماعت را برای روز بعد مهیا کنیم. ‏

‏فضای زندان شماره 4 با حضور دوستان ما شکل دیگری گرفت به طوری که آقای طالقانی در دو سخنرانی‌ خود در همان زندان گفت: این‌ها مرا احیا کردند و چند دفعه از ما تجلیل کردند.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 186