فصل پنجم: آزادی از زندان

ترکیب زندان شماره 4

‏زندان شماره 4 ترکیب خاص خودش را داشت. ما مذهبی‌ها حدود 45 نفربودیم. گروه افسران انقلابی حزب توده با کسی هم خرج نمی‌شدند. کمونیست‌ها هم عده قلیلی بودند که آن‌ها را در بین خود راه نمی‌دادند. از آقای طالقانی خواهش کردیم بعد از نماز مغرب و عشاء به جای دعا برای ما تفسیر بگویید آقای طالقانی هم به شوخی می‌گفت «شما زرنگید کلاه سر من می‌گذارید.» گفتیم شما به همین اندازه‌ای که دعا خوانده می‌شود 10 دقیقه الی 15 دقیقه تفسیر بگویید. ایشان این کار را شروع کرد حتی کمونیست‌ها هم می‌آمدند و در جلسات تفسیر قرآن شرکت می‌کردند. یکی‌ از آنها کیانوری بود وی کتاب ادیان را آنجا ‌نوشت. وقتی خواست آزاد شود لب تراس زندان شماره 4 آمد و اظهار کرد: من از آیت‌الله طالقانی بهره بردم. من کتاب ادیان می‌نوشتم او جهتم را تغییر داد. ‏

‏س: آیت ا... طالقانی ملبس به لباس زندان بودند؟ ‏

‏ج: خیر. ‏

‏س: نگهبانان احترام ایشان را داشتند؟‏

‏ج: بله. همه گروه‌ها احترام آیت‌الله طالقانی را داشتند.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 186