فصل ششم: از شهرک سالاریه تا مدرسه رفاه

دستگیری آقای هاشمی و پیغام مهم ایشان به من

‏شبی که آقای هاشمی در سال 1345 بازداشت شد، همان شب هیات امناء موسسه فرهنگی رفاه در منزل شهید باهنر در تهران ویلا جلسه داشت. شهید دکتر بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و همه چهارده نفر اعضاء هیئت امنا شرکت داشتند. جلسه آن شب طولانی شد. بعد از خوردن شام وقتی آقای هاشمی تصمیم به رفتن گرفت از من خواست که او را به منزلشان برسانم. منزل ایشان در خیابان بوعلی شمیران بود. خانه هم درکوچه بن بستی بود. ایشان را درب خانه پیاده کردم، رفتند داخل. من هم برگشتم. غافل از آن که ساواکی‌ها داخل خانه رفته بودند و از سر شب منتظر ورود ایشان نشسته بودند تا او را بازداشت کنند. لذا همان شب ایشان را دستگیر و به زندان بردند. ‏

‏موقعی که آقای هاشمی در زندان بودند بوسیله خانواده پیام ‌دادند که به مسائل و مشکلات خانواده شان رسیدگی کنم. حتی نام نویسی فرزندان ایشان در مدارس را من انجام می‌دادم. بنابراین ارتباط تنگاتنگی داشتیم. یکی از روزها که خانم آقای هاشمی به ملاقات ایشان به زندان اوین رفته بودند به من تلفن زدند، حدود 2 بعد از ظهر بود، گفتند: من با شما کار فوری دارم. رفتم منزلشان، جریان ملاقاتشان را با آقای هاشمی مطرح کردند. ایشان گفتند از آقای هاشمی بازجوئیهایی در زندان اوین شده است و در رابطه با ارتباطشان با آقای خامنه‌ای مسائلی مطرح گردیده لذا به من سفارش کرده‌اند که به شما بگویم: ‏

‏«سریع بروید مشهد و جریان بازجویی را برای آقای خامنه‌ای مطرح و ایشان را در جریان قرار دهید که اگر ایشان را بازداشت کردند و جریان ارتباطشان با ایشان مطرح شد حرف‌ها یکی باشد». ‏

‏من بعد از ملاقات با خانم آقای هاشمی مستقیم به فرودگاه رفتم. حدود یک ساعتی به مغرب مانده بود که وارد مشهد شدم.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 198