فصل ششم: از شهرک سالاریه تا مدرسه رفاه

ساده زیستی آیت الله خامنه ای

‏ایشان در آن موقع وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و زندگی ساده‌ای را برای خود انتخاب کرده بودند. حتی وقتی من از مسائل مالی ایشان پرسیدم، فرمودند: ما با خانم به تفاهم رسیدیم، این دو تخته فرش را هم بفروشیم و بخوریم، خدا بزرگ است. کف اطاق‌ها نمد افتاده بود، فقط دو تخته فرش 3 ×‏‎ ‎‏4 خرسک‏‎[1]‎‏ داشتند، در عین حال با هم توافق کرده بودند این دو قطعه فرش ناچیز را هم بفروشند و خرج کنند. ایشان از همان دوران طلبگی این زهد را داشتند و از پول وجوهات برای زندگیشان مصرف نمی‌کردند. ‏

‏نظرم هست که تعدادی از فرش فروشهای مشهدی با ایشان ارتباط تنگاتنگی داشتند و من آنها را همیشه در رفت و آمد به منزل ایشان می‌دیدم و اگر به آنها اشاره می‌کردند ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 199
‏اطاقشان را پر پول می‌کردند. از موارد دیگری که به نظرم می‌رسد این است که یکی از روزها ایشان به من فرمودند: ده نفر از این جوان‌ها حاضر شدند هرکدام 50 هزار تومان بگذارند و این پانصد هزار تومان را بکار بیندازند و از در آمد آن برای مبارزه با رژیم خرج کنند، لذا یک سهم هم برای من در نظر گرفته‌اند. در سفر دیگری که به مشهد رفته بودم فرمودند: آنها آمده‌اند و پنجاه هزار تومان سهم را می‌خواهند اما من ندارم که به آنها بدهم. من پنجاه هزار تومان خدمت ایشان دادم که ایشان سهم خودشان را پرداخت نمایند. اما این مرتبه که خدمتشان بودم آقای خامنه‌ای فرمودند: اینها که آمدند پنجاه هزار تومان را بگیرند، فکر کردم که مصلحت نیست که در کار آنها مشارکت کنم لذا منصرف شدم و به آنها توضیح دادم و آنها را قانع کردم.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 200

  • . فرش خرسک، فرش کم قیمتی است.