فصل ششم: از شهرک سالاریه تا مدرسه رفاه

شهید حاج طرخانی

‏س: درباره آقای حاج طرخانی توضیحات بیشتری ارائه دهید. ‏

‏ج: حاج تقی طرخانی بازرگان بود، در خیابان پامنار و در ساختمان گل، حجره داشت. ایشان انسان وارسته و ذیقیمتی بود که کمک بسیاری در پیروزی انقلاب و پس از آن داشت و هر آنچه داشت برای انقلاب در طبق اخلاص گذاشت. حتی من یادم است در جریان درگیری‌های اوایل انقلاب که جوان‌ها زخمی می‌شدند آنها را به بیمارستان می‌رساند، به وضعیت آنها رسیدگی می‌کرد و حتی بعضی از آنها را به خانه خود می‌برد و مدتها پرستاری می‌کرد که گرفتار عوامل رژیم شاه نشوند. حتی روحانیونی که از دست عوامل شاه فراری بودند در ویلایی که در شمال داشت پناه داد. علاقه زیادی به امام داشت حتی در روزهای اعتصاب به فرمان امام از خانه‌اش بیرون نمی‌آمد. ‏


کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 208
‏ از جمله اقدامات مهم دیگر او همین ساخت مسجد قبا بود که بسیاری از هزینه‌های ساخت مسجد قبا به دوش ایشان افتاد. ‏

‏س: چگونه شهید شد؟‏

‏ج: گودرزی‏‎[1]‎‏ که بعد‌ها رئیس گروه فرقان شد، طلبه ساده‌ای بود که قبل از انحرافش در فعالیت‌های مسجد حضور داشت، حتی در کتابخانه مسجد قبا فعالیت مستقیم داشت، حاج طرخانی هم خیلی به او کمک می‌کرد. امکانات مالی خوبی هم برای او فراهم کرد. منتهی رفته رفته که گودرزی انحراف پیدا کرد و جزو سرکرده‌های گروه فرقان‏‎[2]‎‏ شد ارتباط شهید طرخانی با او قطع شد. ‏

‏تا اینکه یک روز از شهید طرخانی درخواست پانصد هزار تومان پول می‌کند. این مقدار پول هم در آن زمان مبلغ زیادی بود. شهید طرخانی به او می‌گوید: آن روزی که ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 209
‏به تو پول می‌دادم شما پیرو امام بودید، ولی حالا از مسیر انقلاب و امام خارج شدید لذا کمکی نمی‌توانم به شما بکنم. ‏

‏همان مطلب موجب شد که شبانه دو موتور سوار آمدند درب منزل ایشان و زنگ درب منزل را زدند، ایشان تا درب را باز می‌کند در جا او را ترور و با موتور سیکلت فرار می‌کنند. ‏

‏س: شهید طرخانی از ابتدای نهضت در جریان مسائل بودند؟‏

‏ج: بله، ایشان حتی زمانی که امام به ترکیه تبعید شدند یک نفر روحانی به نام آقای سجادی را که به زبان ترکی آشنایی داشت و سالها در لبنان ساکن بود با هزینه شخصی خودش به ترکیه فرستاد و از ایشان خواست تا با سفر به ترکیه و مذاکره با چند تن از نمایندگان مجلس ترکیه و طرح این سئوال از برادران مسلمان که چرا زندانبان و تبعید گاه رهبر و مرجع ما شده‌اید؟ خواستار اقدام قانونی آنها باشد. بدنبال این قضیه برخی از نماینده‌های مجلس ترکیه به حضور امام در ترکیه اعتراض کردند. ‏

‏س: به دیدار امام هم رفته بودند؟‏

‏ج: خیر. ‏

‏س: آقای سجادی چطور؟‏

‏ج: فکر نمی‌کنم. دولت ترکیه امام خمینی را در بورسای ترکیه کاملاً تحت نظر داشت، حتی برای بردن امام به مسجد ابتدا مسجد را خالی می‌کردند تا کسی با امام در ارتباط نباشد. حتی وقتی داماد آیت‌الله خوانساری، حجت‌الاسلام سید فضل الله از طرف مراجع برای دیدار امام به ترکیه سفر می‌کند امام را از بورسا به هتلی در استانبول منتقل می‌کنند تا با ایشان در هتل ملاقات کنند. سید فضل الله وقتی امام را می‌بیند می‌گوید: الحمدلله شما در این جا راحت هستید؟ امام هم در پاسخ می‌فرمایند که مرا موقتاً برای دیدار با شما به اینجا آورده‌اند. ‏

‏س: مرحوم حاج طرخانی به نجف یا پاریس نرفتند؟‏

‏ج: نه، همین جا بودند و همیشه مواظب رزمنده‌ها و مبارزین بودند. ‏

‏س: قبل از اینکه حضرت امام تبعید شوند، چطور رابطه‌ای داشتند؟ ‏


کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 210
‏ج: من این را نمی‌دانم، قبل از پیروزی انقلاب با تجار ارتباط داشتم، پول می‌گرفتم. یکی هم ایشان بود. خیلی هم به من علاقه داشت. ‏

‏س: تاجر چی بودند؟‏

‏ج: در کار فروش سیمان و روغن نباتی و جنس‌های مختلف بودند. الان هم حاج کاظم آقا برادر بزرگترش هست. اینها پسرهای مرحوم حاج آقا رضا شاهبوری (طرخانی بزرگ) بودند که مسجد اعظم را آیت‌الله بروجردی با کمک اینها ساخت. خیلی خانواده وارسته‌ای هستند و زیربنای مستحکمی دارند. ‏

‏س: این کمک‌ها و فعالیت‌ها علنی بود یا مخفی؟‏

‏ج: نه، مخفی عمل می‌کرد. ‏

‏س: سابقه دستگیری هم داشتند؟‏

‏ج: نخیر، خیلی محتاط بود و در این زمینه دقت می‌کرد. ‏

‏س: چه سالی شهید شدند؟ ‏

‏ج: در یک فاصله کمی با حادثه شهادت شهید عراقی ایشان را ترور کردند. ‏

‏س: ظاهراً شما هم در لیست ترور گروه فرقان بودید؟ ‏

‏ج: بله، از زندان اوین چند مرتبه به من اطلاع دادند که اسم شما در لیست فرقان قرار دارد لذا به من اطلاع دادند که یک چند روزی در تهران نباشم. من خانواده‌ام را برداشتم و رفتم به مشهد. آن موقع دفتر کار من در میدان هفت‌تیر بود و مدیرعامل شرکت دژساز نو بودم. سرایدار شرکت را آوردم منزل و به او گفتم درب ورودی ساختمان را قفل می‌کنی و اگر مشکلی پیش آمد از عقب حیاط خلوت که نرده‌بان دارد می‌روی بالا و همسایه‌ها را صدا می‌کنی. این را هم پیش‌بینی کرده بودم. اتفاقاً یک شب 7-8 نفر مسلح می‌ریزند به داخل خانه. آن مرد هم از پشت در ورودی نگاه می‌کند و به پشت‌بام می‌رود و داد وبیداد می‌کند تا اینکه آنها فرار می‌کنند.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 211

  • . اکبر گودرزی در روز ۱۸ دی ۱۳۵۸ دستگیر و در روز ۳ خرداد ۱۳۵۹ تیرباران شد.
  • . گروه فرقان یکی از گروه های فکری- سیاسی بود که در اواخر سال 1355 به رهبری روحانی درس نخوانده‌ای به نام اکبر گودرزی در برخی مساجد تهران به جذب نیرو اقدام کرد. آغاز فعالیت اکبر گودرزی با تدریس قرآن و تفسیر برخی آیات و سوره های قرآنی توسعه یافت. گودرزی با مطالعه آثار دکتر علی شریعتی، آیت‌الله طالقانی و برخی دست نوشته های کادرهای گذشته سازمان مجاهدین خلق، به قرائت نوینی از دین و معرفت دینی دست یافت. او برای اینکه به ایدئولوژی جدید خود مشروعیت دهد در حلقه‌ها و کلاس های درس خویش صرفا به قرآن و نهج البلاغه می‌پرداخت، اما برداشت های خود را، که فاقد هرگونه وجاهت علمی از دیدگاه قرآن و دین مبین اسلام بود، به تاثیر از عقلانیت و فضای متاثر از مدرنیته تبیین می‌کرد. اکبر گودرزی و گروه فرقان از جریانهایی به شمار می‌رود که به دین نگاه ابزاری داشتند. وی بیشترین مخالفت خود را با حوزه های دینی و روحانیت اظهار می‌کرد و خمیر مایه اصلی ایدئولوژی آنان مخالفت با روحانیت و به بیان فصیح تر، تبلیغ تز «اسلام منهای روحانیت» بود. تاکیدگروه فرقان بر عمل انقلابی، محسوس‌ترین تاثیر را بر پیروان این گروه داشت. هر چند خاستگاه نظری گروه فرقان، قرآن مجید و نهج البلاغه بود، اما دربرداشتشان از این منابع برای حل مسائل فکری خود کاملا گزینشی عمل می‌کردند. دیدگاه آنان درباره انسان مومن دیدگاه جامعی نبود. رفتاری که گروه فرقان با دین و قرآن داشتند. بر این مبنای نظری استوار بود که دین و قرآن متن هستند و از هر متنی می‌توان قرائت های مختلفی داشت. از این رو آیات قرآنی را بر وفق مراد و منظور خویش تفسیر می‌کردند. آنان با مطالعه آثاری چند از روشنفکران دینی، نه تنها با دینداران به مبارزه برخاستند، بلکه با دینداران روشنفکری که با مقتضیات زمان حرکت می‌کردند و قرائت های خشک و متحجرانه را از چهره اسلام زدوده بودند نیز به شدت مخالف بودند. (علی کردی، گروه فرقان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387 ص 19 -20).