فصل هشتم: بازگشت از فرانسه و سازماندهی کمیته استقبال

وقتی به ایران برگشتم ارتباطم با فرانسه برقرار بود

‏س: به همراه امام به ایران آمدید؟‏

‏ج: خیر، حدوداً اول بهمن ماه بود، با مشورتی که با شهید حاج مهدی عراقی داشتم تصمیم گرفتیم برای تشکیل ستاد استقبال از امام خمینی یکی از ما دو نفر زودتر به ایران برگردد تا با برادران موتلفه زمینه استقبال از امام به ایران را فراهم کنیم. ‏

‏س: و قرعه به نام شما افتاد؟ ‏

‏ج: بله ‏

‏س: ارتباط شما با آقای عراقی در فرانسه برقرار بود؟ ‏

‏ج: بله، آقای عراقی از نوفل لوشاتو هر شب با من ارتباط داشت. آن روزها برخی کارکنان از اداره مخابرات که حتی من هنوز قیافه آنها را ندیده‌ام اکثراً ساعت یک بعد از نیمه شب زنگ می زدند که آماده ای؟ می گفتم: بله، وصل می کردند به نوفل لوشاتو، من هم ضبط می کردم. ‏

‏س: خانم بودند یا آقا؟‏

‏ج: آقا بودند. بعد از ضبط مکالمه همان نصف شب زنگ می زدم به شهید حاج طرخانی و به ایشان اطلاع می‌دادم. سپس نوار را پیاده می‌کردیم و همان صبح تایپ و تکثیر می کردیم و به نقاط مختلف تهران ارسال می‌شد. معمولاً هشت یا نه صبح هرکه می رفت سرکارش یک نسخه از این اعلامیه روی میزش بود. خیلی خودجوش و ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 255
‏سازمان یافته این کار انجام می شد. تا اینکه یک شب مرحوم عراقی زنگ زد که ستاد تشکیل بدهید. امام فرموده‌اند: من می آیم. ‏

‏س: آن موقع آقای بهشتی تهران بودند؟ ‏

‏ج: بله، ما با آقای بهشتی، مطهری و آقای هاشمی جلسات مکرر داشتیم، آن زمان اطراف مسجد قبا بودیم اما دیدیم این جا مکان مناسبی نیست لذا تصمیم گرفتیم به مدرسه رفاه منتقل شویم. آنجا مرکز خوبی بود و چند خط تلفن داشت. فضا هم مناسب بود. لذا ستاد را به آنجا منتقل کردیم.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 256