فصل آخر: دست نوشته هایی پیرامون امام و انقلاب

سبک شناسی رهبری

‏چگونگی رفتار رهبر با پیروان در مطالعات رهبری دو سبک را شامل می شود: ‏

‏1ـ سبک وظیفه مدار (کارگرا) 2ـ سبک رابطه مدار (مردم گرا) ‏


کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 312
‏باید توجه داشت که رهبر موفق و اثر بخش رهبری است که به جنبه انسانی و مردمی اهمیت می دهد، اینک می خواهیم بدانیم تئوری رفتار رهبری در زمینه دو سبک رفتار مبتنی بر چه مفروضاتی است؟ آیا مفروضاتی که امام را بر آن داشت که به خط مشی خدمتگزاری پایبند باشد غیر از مفروضات تئوری رفتار رهبری است؟ ‏

‏رفتار رهبری آمرانه و رفتار دموکراتیک رهبری به این دلیل رواج نمود که توافق عمومی بر این بود که رهبر پیروان خود را به یکی از دو طریق زیر تحت تاثیر قرار می دهد؛ 1ـ وی می تواند به پیرون خود بگوید چه کار کند و چگونه کار کند. 2ـ وی می تواند مسئولیت‌های رهبری خود را با پیروانش تقسیم کند و آنان را در برنامه‌ریزی و اجرای آن مشارکت دهد. اولی سبک آمرانه سنتی است که بر جوانب کار و وظیفه تاکید می کند، دومی سبک دموکراتیک غیر آمرانه است که روابط انسانی را مورد تاکید قرار می دهد. ‏

‏تفاوت‌های این دو سبک رفتاری مبتنی بر مفروضاتی است که رهبر درباره منشا قدرت یا اختیار خود و طبیعت انسان قائل می گردد. ‏

‏در سبک آمرانه (وظیفه مدار) رهبر غالباً بر این فرض مبتنی است که انسان ذاتاً تنبل و غیر قابل اعتماد است؛ بنابراین، مبنای سبک آمرانه برتئوری که آقای مک گریگور درباره طبیعت انسان قائل است، می باشد. در حالی که سبک دموکراتیک یا مردمی فرض می کند که قدرت رهبر به وسیله مردمی که وی رهبری آنها را بر عهده دارد، به او داده می شود. اینکه انسان اگر به طرز شایسته‌ای انگیزش پیدا کند، اساساً می تواند در کارش خلاق بوده و خود کنترلی داشته باشد، مبنای سبک دموکراتیک نیز مفروضاتی است که آقای مک گریگور در تئوری خود به آن پرداخته است. ‏

‏از این رو در سبک آمرانه همه خط مشی‌ها به وسیله رهبر تعیین گردیده در حالی که سبک دموکراتیک یا مردمی خط مشی‌ها در معرض بحث و تصمیم‌گیری گروهی است.‏‎[1]‎


کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 313
‏در نگاه ابتدایی، به نظر می رسد که مفروضات رهبر فقید انقلاب درباره انسان مفروضاتی باشد که تئوری رهبری دموکراتیک را تشکیل می دهد، اگر چه نمی توان گفت که امام چنین مفروضاتی درباره افراد ندارد. ‏

‏با این حال امام نگرشی واقع بینانه درباره آدمیان و فردفرد انسان‌ها از سویی، و گروه‌ها و تشکل‌ها و عامه مردم از طرف دیگر داشتند، ایشان کارآیی عامه مردم را (یعنی ملت را) صددرصد می شمردند، ولی درباره افراد چنین نظری نداشتند. امام افراد را با هر گرایشی نمی پسندیدند و ملت را در قالب اسلامیت و داشتن انگیزه الهی مورد عنایت قرار می دادند. قدرت را در ملت بدون انگیزه الهی جستجو نمی کردند، بلکه داشتن صفت انگیزه الهی برای ملت و ادای تکلیف الهی در مسیر وصول به اهداف مورد عنایت بود؛ از این رو، اگر امام، قائل به اصل مهم مردمی بودن و خدمتگزاری برای ملت مسلمان است، بر این باور است که ملت ایران ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که حتی مردم زمان رسول خدا(ص) و امام علی(ع) و امام حسین(ع) فاقد آنند. ‏

‏البته این بدان معنا نیست که امام به افراد و گروه‌ها اعتماد نداشت، بلکه آن حضرت معمولاً در خط مشی‌های کلی خود مبنا را بر اعتماد به افراد قرار داده ولی با رعایت حال انسان‌ها، گاهی در مورد کار آنان تذکراتی داده و اگر گوش نمی کردند و یا جریانی را تعقیب می نمودند که خلاف جریان کلی نظام اسلامی بود، آن‌ها را توبیخ نموده و ملاحظات را در این باره کنار می نهادند. ‏

‏مبنای حرکت افراد، گروه‌ها و تشکل‌ها در نگرش امام، منحرف نشدن آنان از مسیر منتهی به هدف یا اهداف اسلامی بود و اگر کسی یا افرادی با اهداف اسلامی بنای مخالفت سر می دادند، در هر موقعیت و مقامی که بودند مورد خشم امام قرار می گرفتند و معمولا رهبر فرزانه و مردمی ما در بسیاری از انتصابات و عزل‌ها چنین عمل می کردند. یکی از نمونه‌های بارز در تاریخ انقلاب، برخورد وی با کسی است که از ابتدای حرکت انقلابی همراه و همگام وی بود ولی وقتی امام می بیند از مسیر انقلاب فاصله گرفته، او را عزل نموده و در این کار، تنها به مصلحت نظام و دستیابی به اهداف می اندیشد.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 314

  • . C.Fpau.Hersey.Kenin.Blanchard: 1993: p. 91