فصل اول: از تولد تا تبلیغ در سرنجلک

دوران رشد و نمو

‏محمدحسن دوران کودکی را در کنار پدر و مادر و در میان طبیعت ‏‎ ‎‏زیبای اروندکنار‏‏ گذراند. ابتدا تحت تعلیم پدر به فراگیری علوم مقدماتی ‏‎ ‎‏و قرآن پرداخت و در این زمینه به حدی پیش رفت که در پنج سالگی ‏‎ ‎‏به راحتی قرآن را روخوانی می کرد. شیخ محمود‏‏ او را در شش سالگی به ‏‎ ‎‏مکتب خانه روستا سپرد تا بر آموزه های دینی و علمی وی افزوده شود. ‏‎ ‎‏محمدحسن در بین شاگردان دیگر به تیزهوشی شهره شد. در مدت نُه ‏‎ ‎‏ماه حضور در مکتب، قرآن را از ابتدا تا انتها ختم کرد و مورد تشویق ‏‎ ‎‏معلمش قرار گرفت. آن ایام در مکتب خانه ها رسم های خاصی برقرار بود ‏‎ ‎‏از جمله این که وقتی که هر کدام از بچه ها قرآن ختم می کرد شاگردان ‏‎ ‎‏مکتب به صورت گروهی در کوچه های روستا به راه می افتادند و دعای ‏‎ ‎‏ختم قرآن می خواندند و درِ خانه ها را می زدند و هدایایی برای معلم ‏‎ ‎‏مکتب خانه جمع آوری کرده و به مکتب خانه می آوردند. در طول مدتی که ‏‎ ‎‏محمدحسن‏‎ ‎‏در مکتب خانه آموزش می دید به سبب زیرکی و ‏‎ ‎‏تیزهوشی اش سردسته گروه شاگردان قرار می گرفت. معلم مکتب خانه ‏‎ ‎‏ورقه ای به دست او می داد و می گفت جلوتر از بچه ها حرکت کند و ‏‎ ‎‏دعای ختم قرآن را تلاوت نماید. محمدحسن علاوه بر حضور در ‏‎ ‎‏مکتب خانه، در نزد استاد دیگری به فراگیری خط می پرداخت. او ضمن ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 6
‏نشان دادن علاقه به دروس مذهبی و آموزش فارسی، از همان کودکی در ‏‎ ‎‏مجالس اهل بیت(ع)، اشعاری می خواند و مورد تشویق قرار می گرفت. ‏‎ ‎‏همین امر سبب شد که وی آرام آرام به سرودن شعر رغبت بیابد و با ‏‎ ‎‏مطالعه دیوان شاعران مختلف به ویژه شاعران مذهبی ذوق ادبی خود را ‏‎ ‎‏تقویت نماید. او در عین حال اهل مطالعه هم بود و در هر فرصت ممکن ‏‎ ‎‏به مطالعه کتاب های علمی و مذهبی می پرداخت‏‎.‎

‏محمدحسن پس از تعطیلی مکتب خانه به نخلستان پیش پدر می رفت ‏‎ ‎‏و در کار کشاورزی پدرش را یاری می داد و به چیدن کُنار‏‎[1]‎‏ می پرداخت. ‏‎ ‎‏پس از آن نیز در اوقات فراغت به بازی های مختلف با همسن و سالانش ‏‎ ‎‏مشغول می شد. بهجت قنواتی‏‏، خواهر محمدحسن، می گوید: «برادرم از ‏‎ ‎‏همان کودکی زرنگ و شجاع بود و در بازی ها از دیگران جلو می افتاد. ‏‎ ‎‏در بازی دور دارچینی به دلیل چالاکی اش بچه ها را به حیرت ‏‎ ‎‏می انداخت. در مسابقات دو، معمولاً نفر اول بود لذا به هنگام یارگیری ‏‎ ‎‏همه بچه ها دوست داشتند در سمتی قرار گیرند که محمدحسن قرار ‏‎ ‎‏داشت. گاهی بیست سی نفر از بچه ها با ذوق و شوق خود را به نهر آب ‏‎ ‎‏می انداختند تا شنا کنند. اولین کسی که خیلی زود خود را به آن سوی ‏‎ ‎‏نهر می رساند محمدحسن بود...»‏‎[2]‎

‏روح مذهبی حاکم بر خانه و خانواده شیخ محمود‏‏، در محمدحسن ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 7
‏نیز تأثیر گذارده بود به گونه ای که وی از همان بچگی به قرآن و نماز ‏‎ ‎‏علاقه وافر نشان می داد. بی بی جان نکویی‏‏ می گوید با این که محمدحسن ‏‎ ‎‏کم سن و سال بود ولی هر وقت به هندیجان‏‏ می آمد، که اغلب هم ‏‎ ‎‏ماه های رمضان بود، تنهایی بالای پشت بام می رفت و زیر نور ماه ‏‎ ‎‏سجاده اش را پهن می کرد و به راز و نیاز و مناجات می پرداخت.‏‎[3]‎‏ در ‏‎ ‎‏ماه های مبارک رمضان اصرار داشت که برای سحری بیدار شود تا روزه ‏‎ ‎‏بگیرد. در تابستان های جنوب به دلیل گرمای بیش از حد روزه داری ‏‎ ‎‏بسیار سخت می نماید و مادر و عموی محمدحسن با روزه داشتن او در‏‎ ‎‏آن روزهای گرم موافق نبودند اما او آنها را تهدید می کرد که اگر وی را ‏‎ ‎‏برای سحری بیدار نکنند او بدون سحری روزه اش را خواهد گرفت و ‏‎ ‎‏آنها به ناچار محمدحسن را نیز برای سحری بیدار می کردند. او از همان کودکی و نوجوانی اغلب نمازهایش را در مسجد محل می خواند. دشداشه‏‎[4]‎‏ بلندی می پوشید، آستین های کوچکش را بالا می زد‏‎ ‎‏وضو ‏‎ ‎‏می گرفت و در مسجد به نماز می ایستاد. او در عین حال مبادی آداب هم ‏‎ ‎‏بود و در ادای احترام به افراد خانواده به ویژه پدر و عمویش و نیز در ‏‎ ‎‏ادای سلام به دیگران پیشی می گرفت‏‎.‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 8

  • . در خوزستان  به ویژه اروندکنار  یکی از سرگرمی های بچه ها چیدن کُنار است. کُنار میوه  درخت سدر و شبیه زیتون است که برگ آن پس از چیدن و خشک کردن به پودر سدر  تبدیل می شود که مصارف زیادی از جمله مصرف دارویی برای سر و بدن دارد.
  • . مصاحبه با بهجت قنواتی، خواهر شریف قنوتی.
  • . بی بی جان نکویی  اهل و ساکن هندیجان  و همسر دوم حاج شیخ محمود است که مورد  علاقه محمدحسن هم بود. محمدحسن در ایام نوجوانی مدتی را نزد نامادری اش در  هندیجان گذراند و بین او و بی بی جان رابطه عاطفی برقرار بود.
  • . لباس بلند و سفیدی که مردها در قسمت های جنوبی کشور به تن می کنند.