فصل دوم: هجده سال فعالیت و تبلیغ در اردکان فارس

تشکیل گروه انصارالزهرا

تشکیل گروه انصارالزهرا[1]

‏در 1341ش، در جو خفقان حاکم بر فضای سیاسی جامعه، شریف قنوتی ‏‎ ‎‏در جلسات غیرعلنی و مخفی خود با عده معدودی از یاران انقلابی، بر ‏‎ ‎‏آن شد گروه کوچکی را تشکیل دهد که دوره های آموزش نظامی ببینند و ‏‎ ‎‏در عین حال مسلح به سلاح سرد باشند. این پیشنهاد را عده ای از ‏‎ ‎‏انقلابیون به وی داده بودند. آن ها از شیخ می خواستند توسط او وارد ‏‎ ‎‏فعالیت های سیاسی شوند. به گفته سالم حق پرست‏‏ قصدشان از ورود به ‏‎ ‎‏فعالیت های سیاسی هم این بود که در کنار توزیع اعلامیه و دیگر ‏‎ ‎‏فعالیت های انقلابی با تهیه سلاح هایی، عده ای از عوامل رژیم شاه را که ‏‎ ‎‏بیش از حد برای مردم گرفتاری درست می کنند از بین ببرند‏‎.‎

‏این پیشنهاد در شرایطی به شیخ ارائه شد که گروه مسلحی برای ‏‎ ‎‏مبارزه با رژیم ـ حداقل در ظاهر ـ تأسیس نیافته و یا اعلام موجودیت ‏‎ ‎‏نکرده بود و فقط سال ها پیش از آن بود که جامعه، فعالیت های مسلحانه ‏‎ ‎‏فدائیان اسلام‏‏ را تجربه کرده بود و سرانجام کار مبارزان فدائیان اسلام هم ‏‎ ‎‏مشخص شده بود. شیخ در جواب این پیشنهاد اعلام کرد که باید به قم‏‏ ‏‎ ‎‏برود و از محضر آیت الله خمینی‏‏ کسب تکلیف کند. او به محضر امام ‏‎ ‎‏رفت و با ایشان ملاقات کرد تا فتوایی در این زمینه از آیت الله خمینی‏‏ ‏‎ ‎‏بگیرد. در بازگشت، اعلامیه هایی را به همراه خود آورد که پشت آنها ‏‎ ‎‏عکس دشنه بود و بالای آن آیه قرآن نوشته شده بود. سخنی از آیت الله ‏‎ ‎‏خمینی‏‏ هم در آن نوشته شده بود که همه مسلمانان باید برای دفاع از ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 29
‏خود آماده شوند‏‎[2]‎‏. با راهنمایی شیخ شریف اعلامیه های مزبور شبانه ‏‎ ‎‏توسط عده ای از انقلابیون در معابر نصب شد. تشکیل گروه به تأیید‏‎ ‎‎ ‎‏شریف قنوتی رسید و او در اولین اقدام در بین اعضای گروه، دو به دو، ‏‎ ‎‏عقد اخوت بست. آن ها با هم پیمان بستند که تا آخرین قطره خون خود ‏‎ ‎‏از اسلام دفاع کنند‏‎.‎

‏گروه انصارالزهرا‏‏ شامل هشت نفر به نام های زیر بود: 1. سالم ‏‎ ‎‏حق پرست‏‏ 2. سلمان حق پرست‏‏ 3. حاج جان علی گودرزی‏‏ 4. حاج ‏‎ ‎‏حسینقلی آقایی‏‏ 5. حاج محمد صادق بخشنده‏‏ 6. شاهپور جهانگیری‏‏ ‏‎ ‎‏7. محمدجان گودرزی‏‏. که البته پس از مدتی بر تعداد اعضا افزوده ‏‎ ‎‏گشت. کم سن و سال ترین فرد گروه محمدجان گودرزی بود که گروه را ‏‎ ‎‏فقط در پخش و توزیع اعلامیه و امور تدارکات یاری می کرد. نام گروه ‏‎ ‎‏هم از سوی شیخ شریف انتخاب شد و گروه مربوطه جلسات مخفیانه ‏‎ ‎‏خود را به رهبری شریف قنوتی آغاز کرد. محل برگزاری جلسات ‏‎ ‎‏پشت بام مسجد جامع بود. او در زیر شیروانی پشت بام یک رشته سیم ‏‎ ‎‏برق کشید، سپس دستور داد تا با کارتن شیشه های آن را استتار کنند که ‏‎ ‎‏نور لامپ به پایین نتابد و کسی را متوجه نسازد. گروه مزبور شب ها، ‏‎ ‎‏ساعاتی پس از نماز و متفرق شدن مردم، براساس قرار از پیش تعیین ‏‎ ‎‏شده ـ که معمولاً رأس ساعت 12 شب بود ـ در محل مزبور گرد هم ‏‎ ‎‏می آمدند و تک تک از گلدسته مسجد که به زیرشیروانی راه داشت وارد ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 30
‏می شدند و با رعایت تمام جوانب احتیاط در محل حضور می یافتند. شیخ ‏‎ ‎‏در آن محفل خصوصی و سرّی برای تقویت بنیان های فکری انقلابیون ‏‎ ‎‏درباره مسائل نظامی سخن می گفت. در آن جلسات یکی از اعضا هم به ‏‎ ‎‏همه آموزش نظامی (شیوه استفاده از سلاح سرد برای دفاع) می داد و ‏‎ ‎‏بخشی از وقت جلسه نیز صرف آموزش مسائل اعتقادی می شد. در این ‏‎ ‎‏بخش از جلسه شیخ می کوشید سخنان و ویژگی های حضرت امام ‏‎ ‎‏خمینی‏‏ را به اعضا توضیح دهد. چندی بعد هم به یکی از اعضا مأموریت ‏‎ ‎‏داد که مخفیانه به اصفهان‏‏ برود و کتاب کشف اسرار حضرت آیت الله ‏‎ ‎‏خمینی‏‏ را به اردکان‏‏ بیاورد. آن فرد حاج محمد صادق محمد رضایی‏‏ نام ‏‎ ‎‏داشت. او به واسطه رفت وآمد در بازار اصفهان ارتباطاتی با انقلابیون ‏‎ ‎‏اصفهان برقرار کرده و کتاب کشف اسرار را از طریق آنها تهیه نموده و ‏‎ ‎‏مخفیانه به اردکان آورد‏‎. ‎‏پس از آن بود که شیخ به تفسیر و توضیح کشف ‏‎ ‎‏اسرار پرداخت: «روزهای جمعه ما به همراه حاج حمزه یزدان پناه‏‏، مرحوم ‏‎ ‎‏مشهدی امیر ترحمی‏‏، شهید محمد جعفر ترابی‏‏، حاج امرالله طالبی‏‏ و ‏‎ ‎‏مشهدی جواد ترابی‏‏ در یکی از باغ های گودمیران‏‏ رفته و در کلاس درس ‏‎ ‎‏شریف قنوتی حضور می یافتیم. شریف قنوتی یک نفر را به عنوان نگهبان ‏‎ ‎‏کنار باغ تعیین می کرد سپس با خاطری آسوده درس را شروع می نمود او ‏‎ ‎‏پس از توضیح بخش هایی از کتاب کشف اسرار، به افشاگری های مهمی ‏‎ ‎‏درباره خانواده سلطنتی به ویژه محمدرضا پهلوی‏‏ می پرداخت. ما از آن ‏‎ ‎‏همه اطلاعات شهید متعجب می شدیم اما به این مسئله بیشتر یقین پیدا ‏‎ ‎
کتابشیخ شریفصفحه 31
‏می کردیم که او با یاران و نزدیکان حضرت امام در ارتباط می باشد»‏‎[3]‎‏.‏

‏مدتی از فعالیت ها و برگزاری جلسات مخفیانه گروه انصارالزهرا‏‏ ‏‎ ‎‏گذشت و آنها به صورت تئوریک آموزش های لازم نظامی را دیدند. ‏‎ ‎‏زمان آن رسیده بود که این آموزش ها را به صورت عملی تجربه کنند و ‏‎ ‎‏لازمه این امر تهیه سلاح برای اعضای گروه بود. قرار شد شیخ در اولین ‏‎ ‎‏فرصت ممکن برای هر یک از اعضا چند اسلحه سرد تهیه نماید. او به ‏‎ ‎‏همین منظور به شیراز‏‏ سفر کرد و بر اثر ارتباط با برخی از فعالان سیاسی ‏‎ ‎‏به تهیه تعدادی اسلحه سرد و دشنه موفق شد و به سمت اردکان‏‏ به راه ‏‎ ‎‏افتاد اما در بین راه در جاده شیراز توسط مأموران ژاندارمری تعقیب و ‏‎ ‎‏دستگیر شد. شیخ را با همان سلاح ها به شیراز برگرداندند و بازجویی از ‏‎ ‎‏وی را آغاز کردند اما او درباره افراد گروه و مکان های تهیه سلاح های ‏‎ ‎‏سرد اطلاعاتی به عوامل ژاندارمری نداد. در گزارش هایی که درباره ‏‎ ‎‏شریف قنوتی تهیه شده بود او به تهیه اسلحه سرد علیه امنیت کشور و ‏‎ ‎‏رژیم‏‎ ‎‏پهلوی متهم شده بود و این اتهام او را تا مرز اعدام می کشاند. ‏‎ ‎‏دستگیری شیخ در شیراز بازتاب یافت و عده ای از علمای انقلابی از ‏‎ ‎‏جمله آیات شیخ بهاءالدین محلاتی‏‏، رضوی شیرازی، کرامت الله ملک ‏‎ ‎‏حسینی‏‏ و نیز مجدالدین محلاتی‏‏، سرهنگ پرویزی مسئول پرونده شیخ ‏‎ ‎‏شریف را تحت فشار قرار دادند. اقدامات علمای نامبرده، تلاش مردم و ‏‎ ‎‏نیز تأثیر خوابی که سرهنگ پرویزی دیده بود‏‎[4]‎‏ شیخ را از اتهامات مبرا ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 32
‏کرد و او پس از آزادی به اردکان بازگشت و تنها محکومیت او ‏‎ ‎‏ممنوع المنبر بودن او بود. با این رویدادها و حوادث و باتوجه به نامناسب ‏‎ ‎‏تشخیص داده شدن اوضاع سیاسی جامعه برای فعالیت های مسلحانه، ‏‎ ‎‏فعالیت گروه انصارالزهرا‏‏ متوقف می ماند. با آن که شیخ به صورت کتبی ‏‎ ‎‏تعهد داده بود منبر نرود اما او در اوایل ممنوعیتش در کنار منبر ‏‎ ‎‏می نشست و برای مردم سخنرانی می کرد و مسئله می گفت. همین امر ‏‎ ‎‏سبب شد او از سوی ساواک‏‎ ‎‏تحت تعقیب قرار گیرد و حدود هفت ماه ‏‎ ‎‏متواری گردد. با این حال او در روستاهای اطراف جلسات سخنرانی اش ‏‎ ‎‏را برگزار می کرد. انقلابیون در این جریان نقش اساسی داشتند آنها هر ‏‎ ‎‏شب برنامه ریزی می کردند که به نوبت شیخ را تا روستاهای اطراف ‏‎ ‎‏همراهی کنند. حاج جان علی گودرزی‏‏ می گوید: «شبی که نوبت من بود ‏‎ ‎‏شیخ با من قرار گذاشت که ساعت یک نیمه شب در محل اختفای ایشان ‏‎ ‎‏که در ساختمان حاج جعفر غضنفری‏‏ بود حضور یابم. قرارمان نیز این ‏‎ ‎‏بود که شیخ چراغی را روی پله بگذارد اگر آن چراغ روشن بود من در ‏‎ ‎‏بزنم و او را صدا کنم. آن شب به همراه شیخ ـ که یک عدد چراغ دریایی ‏‎ ‎‏زیر عبایش گذاشته بود ـ راهی سرنجلک‏‏ شدیم. در راه از مسیرهای ‏‎ ‎‏سخت و خطرناکی عبور می کردیم. یک بار در تاریکی شب توسط ‏‎ ‎‏حیوانی تهدید شدیم. یک بار هم شیخ از روی بلندی به پایین افتاد و ‏‎ ‎
کتابشیخ شریفصفحه 33
‏دست و پایش مجروح شد و عبایش پاره شد. خودم نیز به خاطر کمک ‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏ایشان بر اثر خارهای نوک تیز بیابان دست و پایم مجروح شد. در آن ‏‎ ‎‏هوای بسیار سرد تقریباً با صدای اذان بود که آن نزدیکی ها رسیدیم. ‏‎ ‎‏اصرار آقای قنوتی بر تبلیغ دین و تحمل سختی های فراوان در این راه، ‏‎ ‎‏اوج پایبندی او به اعتقادات دینی اش را برایم در هر بار قوی تر نشان ‏‎ ‎‏می داد».‏‎[5]‎‏ در هر حال دوران ممنوعیت شیخ سپری شد و او به زندگی ‏‎ ‎‏عادی و تبلیغ و ترویج دین ادامه داد‏‎.‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 34

  • . اعضای گروه مزبور به سلاح های سرد مسلح شده بودند.
  • . روشن است که مشی مبارزه حضرت امام از آغاز نهضت اسلامی، مبارزه فرهنگی بوده  است. ایشان مشی مسلحانه را برای مبارزه با رژیم تأیید نمی کردند. این نکته را با هم باید  اذعان کرد که هدف گروه انصارالزهرا  هم مبارزه مسلحانه به معنی واقعی آن نبوده است.
  • . مصاحبه با حاج جان علی گودرزی ، وی از اهالی سپیدان  است و خاطراتش در فروردین  1376 در مهدیه سپیدان ضبط شده است
  • . حاج جان علی گودرزی  در خاطرات خود با اشاره به این موضوع گفته است: ← → «آنگونه که گفته می شد نظر پرویزی درباره اعدام شیخ بر اثر خواب عجیبی عوض  می شود. ظاهراً وی خواب می بیند که به همراه زن و بچه و اهل خانه در منزلشان در آتش  می سوزند. صبح وقتی نزد شیخ قنوتی می رود شیخ به او می گوید: از آتش دنیا رهایی یافتی  به فکر آتش آخرتت باش این اتفاقات سبب می شود که سرهنگ پرویزی پرونده را مختومه  اعلام کند و شیخ را آزاد نماید».
  • . مصاحبه با حاج جان علی گودرزی ، همان.