در اردکان بخشی از اوقات روزانه شریف قنوتی در حل اختلافات بین مردم شهر و روستاهای اطراف سپری می شد. او در واقع به نوعی سنگ صبور اهالی شده بود، به گونه ای که عده ای حتی در جهت رفع اختلافات خانوادگی هم از او کمک می گرفتند. صداقت شیخ و ارائه راه حل های معقولانه و خداپسندانه اش سبب شده بود که مردم پیش از مراجعه به مراکز رسمی و قضایی به شیخ مراجعه نموده و اختلافاتشان را از طریق
کتابشیخ شریفصفحه 66
وی حل و فصل نمایند. سالم حق پرست می گوید: «روزی در یکی از محله های ما نزاع سختی درگرفت و شهر به هم ریخت. موضوع را به شیخ رساندند و او در محل درگیری حاضر شد و با دعوت طرفین به آرامش، موضوع را بررسی و نزاع و اختلاف را پایان داد. روزی دیگر، یکی از اهالی به نام حاج جعفر هوشمند نگران و مضطرب خود را به شیخ شریف رساند و گفت که آقا به فریادمان برس که بین اهالی روستای گنجگون و روستای کناری نزاعی درگرفته و قرار است فردا تفنگ کشی شود. آقای قنوتی گفت حاج جعفر مگر استاندار یاسوج مرده است؟ حاج جعفر گفت که آقا خدا عاقبت شما را به خیر کند استاندار هر چه آب گل آلوده تر شود ماهی بیشتری می گیرد. شیخ به همراه حاج جعفر خود را به منطقه رساند و همان شب به ارشاد روستائیان گنجگون و روستای نقاره خانه پرداخت و فردای آن روز هر دو طایفه را آشتی داد و برگشت.»
یکی از موفقیت های شریف قنوتی در حل اختلافات مردم این بود که به آن ها گوشزد کرده بود که پول ها و جریمه هایی که مردم به خاطر نزاعشان به نیروهای ژاندارمری می دهند خرج لهو و لعب نیروهای ژاندارمری می شود، لذا مردم در سوق دادن نیروهای ژاندارمری به لهو و لعب مسئول هستند. بشیر طاهری درخصوص نزاع های طایفه ای خاطره جالبی را تعریف می کند. گویا در جریان نزاعی در یکی از روستاهای سپیدان، تعدادی از روستائیان کشته و زخمی می شوند و اهالی برای حل
کتابشیخ شریفصفحه 67
این موضوع خونین به شریف قنوتی متوسل می شوند: «یک بار در یکی از روستاهای شهر سپیدان دعوای سختی به وقوع پیوست. چون دعوا طایفه ای بود روستاهای اطراف نیز موضع گرفته بودند و دامنه درگیری گسترش یافته بود. در منطقه دشمن زیاری در روستایی به نام ده گپ (ده بزرگ) سه یا چهار نفر نیز کشته شده بودند. ژاندارم ها هم نتوانستند کاری از پیش ببرند. کار به شیراز کشیده شد. آیت الله عبدالحسین دستغیب و شیخ بهاءالدین محلاتی هر کدام به نوبت نمایندگانی برای حل مسئله فرستادند، ولی دعوا و درگیری همچنان ادامه داشت. کدخداهای دهات اطراف نیز مداخله کردند، امّا آتش جنگ فروکش نکرد تا اینکه شریف قنوتی به من فرمود ماشینی از آموزش و پرورش فراهم کن تا به محل دعوا برویم. به همراه شیخ و همچنین سیدحسام رضوی عازم منطقه شدیم. در آنجا اقوام و فامیل یک طرف درگیری جلوی درِ بزرگی سنگر گرفته و اجازه ورود به ما ندادند. همین که گفتیم روحانی همراه ما آقای قنوتی هست آنها به عقبه خود اطلاع دادند و کسب اجازه کردند. بزرگ طایفه خیلی سریع گفت دروازه را باز کنید. وقتی داخل ساختمان شدیم متوجه انباری از اسلحه، تفنگ، باروت و مرد جنگی شدیم. شریف قنوتی حدود دوازده ساعت با دو طرف درگیری صحبت کرد و تا زمانی که آن دو طرف را آشتی نداد به اردکان بازنگشت. این دو طایفه در طول زمانی که ما آنجا بودیم با هم آشتی کردند و همدیگر را برای صرف صبحانه و ناهار دعوت نمودند. وقتی خبر این آشتی پخش شد از سوی آیات دستغیب و محلاتی، هنگ ژاندارمری شیراز و یکی دو ارگانِ آن زمان، برای شیخ تشویق نامه ارسال شد او همه
کتابشیخ شریفصفحه 68
این تشویق نامه ها را دسته بندی کرد و به من داد و گفت اینها به درد من نمی خورد من فقط برای رضای خدا وارد این قضیه شدم.»
کتابشیخ شریفصفحه 69