فصل چهارم: دوران جنگ و حضور در خرمشهر

عزیمت به جبهه با کاروان کمکهای مردمی

‏نزدیکی های ظهر بود. از بلندگوی مسجد امام خمینی‏‏ صدای زیبای ‏‎ ‎‏تلاوت قرآن شنیده می شد. شریف قنوتی در حال گرفتن وضو بود. به ‏‎ ‎‏همت وی کاروانی برای اعزام به جبهه آماده شده بود. یکی از افرادی که ‏‎ ‎‏از زمان تأسیس ستادها زیرنظر شریف قنوتی به کار جمع آوری و ‏‎ ‎‏بسته بندی مواد غذایی و کمک های مردمی مشغول بود خود را به شریف ‏‎ ‎‏قنوتی رساند و گفت: آقای شریف قنوتی، آیا شما هم با این کاروان به ‏‎ ‎‏جبهه می روید؟ شیخ گفت: بله. او جواب داد به نظرم اینجا به وجود ‏‎ ‎‏حضرتعالی بیشتر نیاز است. فعالیت در اینجا کم نیست همین الآن شما ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 109
‏شب و روز آرامش ندارید. اینجا هم دست کمی از جبهه ندارد. شیخ ‏‎ ‎‏جواب داد: آیا شما فکر نمی کنید حداقل سقای تشنه لبی باشم در ‏‎ ‎‏صحرای کربلا‏‏؟ یعنی به درد سقایی هم نمی خورم؟ آن فرد گفت ‏‎ ‎‏فعالیت های گسترده شما در اینجا چه خواهد شد؟ شیخ جواب داد: ‏‎ ‎‏دیگران هستند که جای ما را بگیرند‏‎.‎

‏آن روز، نمازظهر به امامت شریف قنوتی خوانده شد و پس از آن ‏‎ ‎‏کاروان کمک رسانی به جبهه ها به همراه عده ای از جوانان پرشور و ‏‎ ‎‏انقلابی به سرگروهی شریف قنوتی عازم جبهه های خرمشهر‏‏ شد‏‎.‎

‏کاروان پس از عبور از اندیمشک مطلع شد که پادگان دوکوهه‏‏ ‏‎ ‎‏بمباران شده است لذا به اجبار به سمت اهواز‏‏ به راه افتاده و پس از ‏‎ ‎‏مدتی به خرمشهر‏‏ رسید و مستقیم به مسجد جامع‏‏ خرمشهر‏‏، مرکز ‏‎ ‎‏فرماندهی و تقسیم تدارکات و مهمات و نیروها و کمک های مردمی، ‏‎ ‎‏وارد شد.‏‎[1]‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 110

  • . خرمشهر  و دیگر شهرهای مرزی از بعدازظهر 31 شهریور 1359 زیر آتش سنگین ارتش  عراق  قرار گرفته بود و نیروهای دشمن از همان روز پیشروی در خاک ایران  را آغاز کرده  بودند و پاسگاه های مرزی، شهرها و روستاها و جاده ها مورد هجوم نیروهای پیاده و زرهی  قرار گرفته بود. عراقی ها در سومین روز جنگ خود را به اطراف خرمشهر رسانده و هجوم  گسترده خود را برای انتقال آن آغاز کرده بودند. از آن روز به بعد احتمال سقوط خرمشهر  تقویت می شد.