آن روزها نیروی اندکی در جبهه خرمشهر حضور داشت. برخی از نیروهای مردمی و بومی هم آموزش نظامی ندیده بودند اما آشنایی
کتابشیخ شریفصفحه 112
مقدماتی با سلاح انفرادی را یافته بودند. در این اوضاع بین نیروهای اعزامی انسجام لازم وجود نداشت. لذا شریف قنوتی وارد معرکه شد و گروهی به نام الله اکبر را تشکیل داد. این گروه از نیروهای سپاه و ارتش و نیروهای مردمی تشکیل شده بود و اعضای آن از چهل، پنجاه نفر به چهارصد نفر می رسید. گروه الله اکبر به فرماندهی شریف قنوتی در نقاط مختلف شهر به رویارویی با نیروهای عراقی می پرداخت. اعضای گروه مردانه می جنگیدند و مقاومت می کردند و به شهادت می رسیدند، لذا تعداد گروه مدام کم و زیاد می شد. مقر گروه الله اکبر گاهی داخل برخی مدارس، گاهی مساجد و گاهی حسینیههای خرمشهر بود. آنان می کوشیدند مقرهای خود را در جاهایی انتخاب کنند که در چند متری دشمن و محل درگیری با آن ها باشد. شیخ فرماندهی گروه را بر عهده داشت و علاوه بر آن مسئولیت تهیه سلاح و مهمات و تجهیزات و نیز مواد غذایی اعضای گروه را نیز عهده دار بود و از هر راه ممکن امکانات نبرد را برای گروه الله اکبر تأمین می کرد. این در حالی بود که به دستور بنی صدر امکاناتی در اختیار نیروهای رزمنده قرار نمی گرفت. ارتش و سپاه در حداقل امکانات بودند اما شریف قنوتی بر اثر ارتباطات مختلفی که داشت و در اثر ارتباطی که با دفتر امام یافته بود امکانات خوبی برای خرمشهر تهیه می کرد. او به نیروهای گروه الله اکبر روحیه عجیبی داده بود و او و گروهش شجاعانه به رویارویی با ارتش بعث عراق می پرداختند. ارتشی که تا دندان مسلح بود و از نظر امکانات نبرد کمبودی احساس نمی کرد.
نیروهای گروه اوایل صبح برای درگیری در نقاط تعیین شده به مقرها
کتابشیخ شریفصفحه 113
می رفتند و به نوبت عده ای ظهر و عده ای دیگر شب برمی گشتند تا استراحت کنند. این در حالی بود که تدارکات و امکانات بسیار اندکی وجود داشت لذا شیخ شریف با آن که خودش فرمانده نیروها در معرکه های نبرد بود خود به ستاد برمی گشت و برای نیروهایی که به اجبار در خطوط مقدم مستقر شده و شب را سحر کرده بودند امکاناتی از قبیل نان و آب می رساند و با تمام توان سعی می کرد آن ها را آماده نگه دارد. بچه ها با علاقه خاصی آذوقه شریف قنوتی را میل می کردند و روحیه می گرفتند.
شیخ شریف با وجود همه سختی ها نیروهایش را در خطوط مقدم خرمشهر مستقر می کرد. هر جا که نیروهای عراقی بودند عده ای از نیروهای شریف قنوتی نیز در مقابل آن ها قرار می گرفتند چه آن زمان که جنگ به خانه ها کشیده شد و چه آن زمان که در گمرک و نقاط دیگر بیرون شهر ادامه داشت. او با اقدامات و فعالیت های خود به چهره شاخص و شناخته شده ای در بین رزمنده های اسلام ـ و حتی در بین نیروهای عراقی ـ تبدیل شده بود. آرام آرام مسئولیت های شیخ بیشتر شد. او واقعاً سرش شلوغ شده بود. به محل های درگیری سر می زد، گروه و نیرو و تدارکات و مهمات می فرستاد و برای نیروهای مردمی که تازه وارد خرمشهر می شدند سخنرانی می کرد و روحیه آنها را تقویت می کرد. او به یک فرمانده تبدیل شده بود و شور و هیجان خاصی در بین بچه ها ایجاد می کرد. در طول مسیری که برای نبرد با عراقی ها اعزام می شد جنگ تحمیلی را با جنگ های صدر اسلام مقایسه می کرد و ذکر مصیبتی از کربلا می کرد. با سخنان شورانگیز او بچه ها احساس می کردند که در
کتابشیخ شریفصفحه 114
همان دوره صدراسلام زندگی می کنند و در جریان نبرد با کفار صدراسلام هستند و حتی زمانی که مزدوری از عراقی ها را می کشتند در ذهنشان چنان تداعی می شد که معاویه یا ابوسفیان را از بین برده اند.
در اواسط مهر 1359 شریف قنوتی با سروان محمود امان اللهی، یکی از فرماندهان ارتشی، آشنایی و ارتباط تنگاتنگی یافت. امان اللهی که صداقت و شجاعت شیخ را دیده و تجربه کرده بود، تجهیزات و تدارکات شیخ و گروهش را تأمین کرد و از آن به بعد نیروی گروه الله اکبر یک نیروی منسجم، هدفدار و دارای تجهیزات و امکانات خوبی شد. رهبری نیروها دست شیخ بود و امان اللهی فرماندهی نیروهای خودش را عهده دار بود. اعزام نیرو به معرکه های نبرد از گروه شیخ و نیروهای امان اللهی هم به صورت مشترک صورت می گرفت. سروان محمود امان اللهی در فرصت های ممکن به نیروها آموزش نظامی می داد. از جمله نوع خیزها، نوع پرتاب نارنجک، آرپی جی و... را به نیروها یاد می داد و آنان با آمادگی بیشتر و بهتری درر میادین نبرد حضور می یافتند و اغلب در جنگ های تن به تن موفق تر از نیروهای بعثی عمل می کردند.
کتابشیخ شریفصفحه 115