دغدغه سقوط شهر، کمبود آب و نان و مهمات، گلوله باران شهر توسط تانک ها و توپخانه های دشمن، حضور منافقین، ستون پنجم و خلق عرب
کتابشیخ شریفصفحه 115
در نقاط مختلف خرمشهر، تردد نیروهای وابسته به بنی صدر در بین رزمنده ها و انتقال اخبار ناامیدکننده و نیز پررنگ بودن برنامه تخلیه و عقب نشینی از خرمشهر ـ که تز ابوالحسن بنی صدر بود ـ این ذهنیت را القاء می کرد که مقاومت بی فایده است و شهر باید را به دشمن واگذار کرد. در این شرایط مشکل انتقال یا به خاک سپاری پیکر شهدای خرمشهر که از نقاط مختلف شهر جمع آوری شده و در جلوی مسجد جامع کنار هم چیده می شدند، بر وخامت اوضاع می افزود. همه این امور، جنگی روانی را علیه روحیه رزمنده های اسلام به وجود آورده بود. در چنین شرایطی، شیخ شریف با به کارگیری تمامی استعدادهای ذاتی خود و توانایی هایش در زمینه فن خطابه و برهان و استدلال دینی و اعتقادی به مقابله با این ترفندها پرداخت. محمد سمیرمی از آن دوران چنین می گوید: »وقتی شهدا را به مسجد جامع می آوردند تا به آبادان و دیگر شهرهای خود اعزام نمایند، باتوجه به این که تلفات خیلی سنگین بود و از طرفی خیانت های بنی صدر و اطرافیانش در روحیه بچه ها تأثیر منفی گذاشته بود بچه ها کم کم روحیه هایشان را از دست می دادند و مأیوس و ناامید می شدند و می گفتند: حالا که ما پشتیبانی نداریم ماندن در شهر فایده ای ندارد، مقاومتمان برای چیست اما شیخ آنها را دلداری می داد و می فرمود «شما برای خدا دارید می جنگید. کسی که برای خدا می جنگد هیچگاه مأیوس نمی شود، چون هدفش اسلام است». سعید اوحدی،
کتابشیخ شریفصفحه 116
نقش شریف قنوتی را در این جنگ روانی این گونه بیان می کند: «در شرایطی که بنی صدر پافشاری می کرد که خرمشهر باید تخلیه شود در آن دوران خداوند شخصیتی مثل شریف قنوتی را برای همه بسیجیان و ایثارگران و عاشقان امام خمینی در خرمشهر فرستاد. و ایشان را برای روز غربت اسلام، امام و انقلاب ذخیره ای قرار داد». او وقتی عرصه را تنگ می دید و فشار دشمن را خارج از تاب و توان رزمندگان احساس می کرد با توسل به خداوند عواقب ناگوار سقوط خرمشهر را یادآور می شد و با تشویق نیروها از آنان می خواست که به منظور شاد کردن مردم ایران اسلامی مقاومت نمایند. این گونه اقدامات وی روحیه دوچندانی به رزمندگان می داد و اراده آنان را برای مقاومت در برابر دشمن و استوار نگهداشتن خرمشهر استوارتر می نمود.
شیخ برای سرکشی به مقرها همیشه در حال رفت وآمد بود. به بچه ها سر می زد و کم و کسری هایشان را برطرف می کرد. در اغلب صحنه های درگیری حضور داشت، مهمات و مواد غذایی را در مسجد جامع داخل ماشین می گذاشت و به محل های درگیری سر می زد و به هر شکلی بود خودش را به نیروهایی که با عراقی ها درگیری مستقیم داشتند می رسانید. و پس از توزیع مهمات و مواد غذایی بین رزمنده ها، خود نیز با نیروهای عراقی ها درگیر می شد و به سویشان تیراندازی می کرد.
شیخ از آغاز ورود به خرمشهر عمده تلاش خود را روی تأمین
کتابشیخ شریفصفحه 117
امکانات و تسلیحات رزمندگان و تقویت روحیه تک تک آنان گذارده بود اما وقتی احساس کرد خرمشهر لحظه به لحظه در اثر حملات بی وقفه عراقی ها به مرز سقوط می رسد عملاً وارد حوزه فرماندهی عملیاتی جنگ شد و رأساً فرماندهی بخشی از نیروهای مستقر در خرمشهر را به عهده گرفت تا بتواند سقوط خرمشهر را حتی برای چند روز به تأخیر بیاندازد که شاید نیروی تازه نفس بیشتری برسد. «توان فرماندهی و سازماندهی یک روحانی برای ما غیرقابل باور بود. باتوجه به این که تکاوران ارتش و نیروی دریایی خرمشهر در منطقه و حتی در محل درگیری بودند، اما فرماندهی را شیخ به عهده گرفته بود. ایشان چنان روحیه ای به نیروها داده بود که وقتی هم زخمی می شدند، حاضر نبودند منطقه را ترک کنند. یادم می آید که یکی از برادران گلوله ای به فکّش اصابت کرده بود و قسمت پائین فک آویزان بود. وقتی ما خواستیم او را به عقب منتقل کنیم، قبول نمی کرد می پرسیدیم چرا؟ می گفت: من شیخ را تنها نمی گذارم. این قدر شیخ روی بچه ها اثر و اقتدار داشت که بچه ها در هیچ شرایطی حاضر نبودند ایشان را تنها بگذارند.
از طریق جهادسازندگی آبادان یک دستگاه آمبولانس در اختیار ما قرار داده بودند. ما خودمان را به صددستگاه رساندیم. نیروهای ما اعم از تکاوران و ارتشی ها و نیروهای مردمی همه در پشت مسجد صددستگاه موضع گرفته بودند و حرکتی انجام نمی دادند. بچه هایی هم که به هر نحو خودشان را به منطقه رسانده بودند، فقط یک اسلحه ژ3 در دستشان بود. در این حین متوجه شدیم که شیخ با پای برهنه در حال جنب وجوش عجیبی است. ایشان چنان با شجاعت و اقتدار این نیروها را
کتابشیخ شریفصفحه 118
سازماندهی می کرد ما که در آن لحظات وارد منطقه شده بودیم مات و مبهوت بودیم که ایشان می خواهد چه کار بکند. ما شاهد شجاعت و رشادت و قاطعیت شیخ در سازماندهی بودیم، در حد یک گردان بعد به وسیله طرحی که ایشان می داد، عراقی ها را غافلگیر می کرد و تا آن طرف پل نو عقب می راند. بعد دوباره بچه ها را برمی گرداند و سازماندهی می کرد و مجدداً حمله می کرد. از سپاه آبادان یک دوربین عکاسی در اختیار من قرار داده بودند. من چند عکسی از نحوه سازماندهی نیروها توسط شیخ شریف گرفته و دوربین را داخل آمبولانس گذاشتم که در یکی از عقب نشینی های همان روز مجبور شدیم که آمبولانس را رها کنیم. عراقی ها که به آمبولانس رسیده بودند، دوربین را برداشته بودند، که شیخ شریف با سازماندهی بعدی به عراقی ها امان نداد و مجدداً آن ها را به عقب راند. ما هم آمبولانس را آوردیم. نزدیک ظهر بود که آقای علوی تبار و پسرشان که هر کدام یک ژ3 دستشان بود، به منطقه درگیری آمدند و با شیخ احوالپرسی کردند. یک سری نیازمندی هایی را به آن ها یادآور شد و از ایشان خواست که هر چه زودتر منطقه را ترک کنند.» حاج سعید اوحدی در خصوص ویژگی های فرماندهی شیخ می گوید: «شیخ شریف یک جامعیتی داشت. آن هم رابطه ای بود که با نیروهای ارتشی، بسیجی، مردمی و سپاهی به وجود آورده بود. آن سجایای اخلاقی و مشخصات و ویژگی هایی که باید یک فرمانده داشته باشد، در شیخ شریف وجود داشت.
کتابشیخ شریفصفحه 119
آنچه که زبانزد خاص و عام بود برخوردهای بسیار افتاده، خاکی و مردمی بود که شیخ با همه داشت. در عین حال قاطعیت ایشان مشهور بود. نه تنها سپاه و نیروهای مردمی، بلکه برادران ارتشی نیز احترام خاصی برای شیخ قائل بودند. یعنی حضور ایشان، برخورد ایشان طوری شده بود که راه را برای خودشان باز کرده بود. نفوذ کلام و نفوذ شخصیتی که شیخ داشت، باعث شده بود که نیروهای ارتشی حاضر در منطقه تحت امر ایشان قرار بگیرند. ما درنظام جمهوری اسلامی ایران کسی را نداشتیم که مانند شیخ شریف قنوتی در یک منطقه بتواند تمامی نیروها را، اعم از سپاه و نیروهای مردمی و ارتش رهبری و فرماندهی کند. یادم می آید که گاهی اعلام می کردند که تانک های دشمن وارد دروازه های خرمشهر شده اند. شیخ شریف می گفت: مثلاً 20 نفر آرپی جی زن می خواهم که برود و تانک ها را بزند. وقتی صدای شیخ در مسجد جامع می پیچید. بسیاری از کسانی که ندای شیخ را لبیک می گفتند، از برادران دلاور ارتشی بودند که به گفته ایشان عمل می کردند، می رفتند، تانک های دشمن را می زدند و برمی گشتند. آن موقع جنگ حالت کلاسیک نداشت. حالت پارتیزانی و چریکی داشت، یک وقت می دیدی بچه ها یکی را روی دوش گرفته اند و به مسجد جامع می آورند و می گویند که فلانی 15 تانک زده. او مورد تشویق شیخ شریف هم قرار می گرفت.» «شیخ شریف، فقط یک روحانی نبود که اسلحه به دست بگیرد یا نماز جماعت به جا آورد یا سخنرانی بکند، بلکه به عنوان اولین
کتابشیخ شریفصفحه 120
روحانی فرمانده و اولین کسی بود که به فکر انسجام بود و اولین کسی بود که مسئول تدارکات بود. او راهنما و رهبری و هدایت را به عهده داشت».
کتابشیخ شریفصفحه 121