فصل چهارم: دوران جنگ و حضور در خرمشهر

مقابله با جنگ روانی دشمن

‏دغدغه سقوط شهر‏‎[1]‎‏، کمبود آب و نان و مهمات، گلوله باران شهر توسط ‏‎ ‎‏تانک ها و توپخانه های دشمن، حضور منافقین، ستون پنجم و خلق عرب ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 115
‏در نقاط مختلف خرمشهر‏‏، تردد نیروهای وابسته به بنی صدر‏‏ در بین ‏‎ ‎‏رزمنده ها و انتقال اخبار ناامیدکننده و نیز پررنگ بودن برنامه تخلیه و ‏‎ ‎‏عقب نشینی از خرمشهر ـ که تز ابوالحسن بنی صدر‏‏ بود ـ این ذهنیت را ‏‎ ‎‏القاء می کرد که مقاومت بی فایده است و شهر باید را به دشمن واگذار ‏‎ ‎‏کرد. در این شرایط مشکل انتقال یا به خاک سپاری پیکر شهدای خرمشهر ‏‎ ‎‏که از نقاط مختلف شهر جمع آوری شده و در جلوی مسجد جامع‏‏ کنار ‏‎ ‎‏هم چیده می شدند، بر وخامت اوضاع می افزود. همه این امور، جنگی ‏‎ ‎‏روانی را علیه روحیه رزمنده های اسلام به وجود آورده بود. در چنین ‏‎ ‎‏شرایطی، شیخ شریف با به کارگیری تمامی استعدادهای ذاتی خود و ‏‎ ‎‏توانایی هایش در زمینه فن خطابه و برهان و استدلال دینی و اعتقادی به ‏‎ ‎‏مقابله با این ترفندها پرداخت. محمد سمیرمی‏‎[2]‎‏ از آن دوران چنین ‏‎ ‎‏می گوید: »وقتی شهدا را به مسجد جامع‏‏ می آوردند تا به آبادان‏‏ و دیگر ‏‎ ‎‏شهرهای خود اعزام نمایند، باتوجه به این که تلفات خیلی سنگین بود و ‏‎ ‎‏از طرفی خیانت های بنی صدر‏‏ و اطرافیانش در روحیه بچه ها تأثیر منفی ‏‎ ‎‏گذاشته بود بچه ها کم کم روحیه هایشان را از دست می دادند و مأیوس و ‏‎ ‎‏ناامید می شدند و می گفتند: حالا که ما پشتیبانی نداریم ماندن در شهر ‏‎ ‎‏فایده ای ندارد، مقاومتمان برای چیست اما شیخ آنها را دلداری می داد و ‏‎ ‎‏می فرمود «شما برای خدا دارید می جنگید. کسی که برای خدا می جنگد ‏‎ ‎‏هیچگاه مأیوس نمی شود، چون هدفش اسلام است». سعید اوحدی‏‏، ‏‎ ‎
کتابشیخ شریفصفحه 116
‏نقش شریف قنوتی را در این جنگ روانی این گونه بیان می کند: «در ‏‎ ‎‏شرایطی که بنی صدر‏‏ پافشاری می کرد که خرمشهر باید تخلیه شود در آن ‏‎ ‎‏دوران خداوند شخصیتی مثل شریف قنوتی را برای همه بسیجیان و ‏‎ ‎‏ایثارگران و عاشقان امام خمینی‏‏ در خرمشهر فرستاد. و ایشان را برای ‏‎ ‎‏روز غربت اسلام، امام و انقلاب ذخیره ای قرار داد‏‎[3]‎‏». او وقتی عرصه را ‏‎ ‎‏تنگ می دید و فشار دشمن را خارج از تاب و توان رزمندگان احساس ‏‎ ‎‏می کرد با توسل به خداوند عواقب ناگوار سقوط خرمشهر را یادآور ‏‎ ‎‏می شد و با تشویق نیروها از آنان می خواست که به منظور شاد کردن ‏‎ ‎‏مردم ایران اسلامی مقاومت نمایند. این گونه اقدامات وی روحیه ‏‎ ‎‏دوچندانی به رزمندگان می داد و اراده آنان را برای مقاومت در برابر ‏‎ ‎‏دشمن و استوار نگهداشتن خرمشهر استوارتر می نمود‏‎.‎

‏شیخ برای سرکشی به مقرها همیشه در حال رفت وآمد بود. به بچه ها ‏‎ ‎‏سر می زد و کم و کسری هایشان را برطرف می کرد. در اغلب صحنه های ‏‎ ‎‏درگیری حضور داشت، مهمات و مواد غذایی را در مسجد جامع‏‏ داخل ‏‎ ‎‏ماشین می گذاشت و به محل های درگیری سر می زد و به هر شکلی بود ‏‎ ‎‏خودش را به نیروهایی که با عراقی ها درگیری مستقیم داشتند می رسانید. ‏‎ ‎‏و پس از توزیع مهمات و مواد غذایی بین رزمنده ها، خود نیز با نیروهای ‏‎ ‎‏عراقی ها درگیر می شد و به سویشان تیراندازی می کرد‏‎.‎

‏شیخ از آغاز ورود به خرمشهر‏‏ عمده تلاش خود را روی تأمین ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 117
‏امکانات و تسلیحات رزمندگان و تقویت روحیه تک تک آنان گذارده بود ‏‎ ‎‏اما وقتی احساس کرد خرمشهر لحظه به لحظه در اثر حملات بی وقفه ‏‎ ‎‏عراقی ها به مرز سقوط می رسد عملاً وارد حوزه فرماندهی عملیاتی ‏‎ ‎‏جنگ شد و رأساً فرماندهی بخشی از نیروهای مستقر در خرمشهر را به ‏‎ ‎‏عهده گرفت تا بتواند سقوط خرمشهر را حتی برای چند روز به تأخیر ‏‎ ‎‏بیاندازد که شاید نیروی تازه نفس بیشتری برسد. «توان فرماندهی و ‏‎ ‎‏سازماندهی یک روحانی برای ما غیرقابل باور بود. باتوجه به این که ‏‎ ‎‏تکاوران ارتش و نیروی دریایی خرمشهر در منطقه و حتی در محل ‏‎ ‎‏درگیری بودند، اما فرماندهی را شیخ به عهده گرفته بود. ایشان چنان ‏‎ ‎‏روحیه ای به نیروها داده بود که وقتی هم زخمی می شدند، حاضر نبودند ‏‎ ‎‏منطقه را ترک کنند. یادم می آید که یکی از برادران گلوله ای به فکّش ‏‎ ‎‏اصابت کرده بود و قسمت پائین فک آویزان بود. وقتی ما خواستیم او را ‏‎ ‎‏به عقب منتقل کنیم، قبول نمی کرد می پرسیدیم چرا؟ می گفت: من شیخ ‏‎ ‎‏را تنها نمی گذارم. این قدر شیخ روی بچه ها اثر و اقتدار داشت که بچه ها ‏‎ ‎‏در هیچ شرایطی حاضر نبودند ایشان را تنها بگذارند‏‎.‎

‏از طریق جهادسازندگی آبادان‏‏ یک دستگاه آمبولانس در اختیار ما ‏‎ ‎‏قرار داده بودند. ما خودمان را به صددستگاه رساندیم. نیروهای ما اعم از ‏‎ ‎‏تکاوران و ارتشی ها و نیروهای مردمی همه در پشت مسجد صددستگاه ‏‎ ‎‏موضع گرفته بودند و حرکتی انجام نمی دادند. بچه هایی هم که به هر ‏‎ ‎‏نحو خودشان را به منطقه رسانده بودند، فقط یک اسلحه ژ3 در دستشان ‏‎ ‎‏بود. در این حین متوجه شدیم که شیخ با پای برهنه در حال ‏‎ ‎‏جنب وجوش عجیبی است. ایشان چنان با شجاعت و اقتدار این نیروها را ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 118
‏سازماندهی می کرد ما که در آن لحظات وارد منطقه شده بودیم مات و ‏‎ ‎‏مبهوت بودیم که ایشان می خواهد چه کار بکند. ما شاهد شجاعت و ‏‎ ‎‏رشادت و قاطعیت شیخ در سازماندهی بودیم، در حد یک گردان بعد به ‏‎ ‎‏وسیله طرحی که ایشان می داد، عراقی ها را غافلگیر می کرد و تا آن طرف ‏‎ ‎‏پل نو عقب می راند. بعد دوباره بچه ها را برمی گرداند و سازماندهی ‏‎ ‎‏می کرد و مجدداً حمله می کرد. از سپاه آبادان یک دوربین عکاسی در ‏‎ ‎‏اختیار من قرار داده بودند. من چند عکسی از نحوه سازماندهی نیروها ‏‎ ‎‏توسط شیخ شریف گرفته و دوربین را داخل آمبولانس گذاشتم که در ‏‎ ‎‏یکی از عقب نشینی های همان روز مجبور شدیم که آمبولانس را رها ‏‎ ‎‏کنیم. عراقی ها که به آمبولانس رسیده بودند، دوربین را برداشته بودند، که ‏‎ ‎‏شیخ شریف با سازماندهی بعدی به عراقی ها امان نداد و مجدداً آن ها را ‏‎ ‎‏به عقب راند. ما هم آمبولانس را آوردیم. نزدیک ظهر بود که آقای علوی ‏‎ ‎‏تبار و پسرشان که هر کدام یک ژ3 دستشان بود، به منطقه درگیری آمدند ‏‎ ‎‏و با شیخ احوالپرسی کردند. یک سری نیازمندی هایی را به آن ها یادآور ‏‎ ‎‏شد و از ایشان خواست که هر چه زودتر منطقه را ترک کنند.»‏‎[4]‎‏ حاج ‏‎ ‎‏سعید اوحدی‏‏ در خصوص ویژگی های فرماندهی شیخ می گوید: «شیخ ‏‎ ‎‏شریف یک جامعیتی داشت. آن هم رابطه ای بود که با نیروهای ارتشی، ‏‎ ‎‏بسیجی، مردمی و سپاهی به وجود آورده بود. آن سجایای اخلاقی و ‏‎ ‎‏مشخصات و ویژگی هایی که باید یک فرمانده داشته باشد، در شیخ ‏‎ ‎‏شریف وجود داشت‏‎.‎


کتابشیخ شریفصفحه 119
‏آنچه که زبانزد خاص و عام بود برخوردهای بسیار افتاده، خاکی و ‏‎ ‎‏مردمی بود که شیخ با همه داشت. در عین حال قاطعیت ایشان مشهور ‏‎ ‎‏بود. نه تنها سپاه و نیروهای مردمی، بلکه برادران ارتشی نیز احترام ‏‎ ‎‏خاصی برای شیخ قائل بودند. یعنی حضور ایشان، برخورد ایشان طوری ‏‎ ‎‏شده بود که راه را برای خودشان باز کرده بود. نفوذ کلام و نفوذ ‏‎ ‎‏شخصیتی که شیخ داشت، باعث شده بود که نیروهای ارتشی حاضر در ‏‎ ‎‏منطقه تحت امر ایشان قرار بگیرند. ما درنظام جمهوری اسلامی ایران‏‏ ‏‎ ‎‏کسی را نداشتیم که مانند شیخ شریف قنوتی در یک منطقه بتواند تمامی ‏‎ ‎‏نیروها را، اعم از سپاه و نیروهای مردمی و ارتش رهبری و فرماندهی ‏‎ ‎‏کند. یادم می آید که گاهی اعلام می کردند که تانک های دشمن وارد ‏‎ ‎‏دروازه های خرمشهر‏‏ شده اند. شیخ شریف می گفت: مثلاً 20 نفر ‏‎ ‎‏آرپی جی زن می خواهم که برود و تانک ها را بزند. وقتی صدای شیخ در ‏‎ ‎‏مسجد جامع‏‏ می پیچید. بسیاری از‏‎ ‎‏کسانی که ندای شیخ را لبیک ‏‎ ‎‏می گفتند، از برادران دلاور ارتشی بودند که به گفته ایشان عمل می کردند، ‏‎ ‎‏می رفتند، تانک های دشمن را می زدند و برمی گشتند. آن موقع جنگ ‏‎ ‎‏حالت کلاسیک نداشت. حالت پارتیزانی و چریکی داشت، یک وقت ‏‎ ‎‏می دیدی بچه ها یکی را روی دوش گرفته اند و به مسجد جامع‏‏ می آورند ‏‎ ‎‏و می گویند که فلانی 15 تانک زده. او مورد تشویق شیخ شریف هم قرار ‏‎ ‎‏می گرفت.»‏‎[5]‎‏ «شیخ شریف، فقط یک روحانی نبود که اسلحه به دست ‏‎ ‎‏بگیرد یا نماز جماعت به جا آورد یا سخنرانی بکند، بلکه به عنوان اولین ‏‎ ‎
کتابشیخ شریفصفحه 120
‏روحانی فرمانده و اولین کسی بود که به فکر انسجام بود و اولین کسی ‏‎ ‎‏بود که مسئول تدارکات بود. او راهنما و رهبری و هدایت را به عهده ‏‎ ‎‏داشت».‏‎[6]‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 121

  • . هجوم همه جانبه دشمن به خرمشهر  سبب شده بود که نیروهای خودی احتمال دهند هر آن  شهر در حال سقوط است. با وجود این، آنان با کمترین نیرو و امکانات در برابر نیروی پیاده  و زرهی دشمن ایستادگی می کردند و معتقد بودند برای حفظ دین و میهن بایستی تا آخرین  نفس نبرد کنند. مقاومت آنان ستودنی بود.
  • . مصاحبه با محمد سمیرمی . وی در روزهای آغازین جنگ در جبهه خرمشهر  در رکاب شیخ  شریف می جنگید. بعدها مسئولیت حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس خرمشهر را بر  عهده گرفت. مصاحبه با سمیرمی  در اردیبهشت 1376 انجام شده است.
  • . مصاحبه با آزاده مهندس حاج سعید اوحدی . خاطرات وی در اردیبهشت 1376 در ایامی که  مدیرعامل شرکت خدمات سیاحتی و زیارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، ضبط  شده است.
  • . سرهنگ دوم پاسدار محمدرضا فرخی نژاد ، مصاحبه با وی در نوروز 1376 انجام شده است.  فرخی نژاد  مدتی مسئول بهداری سپاه ناحیه آبادان  بود.
  • . مصاحبه با سعید اوحدی ، همان
  • . مصاحبه با محمد رشیدیان . وی متولد 1317ش بهبهان  و فرزند نصیر است. رشیدیان  سابقه  چهار دوره نمایندگی مردم آبادان  در مجلس شورای اسلامی و نیز نمایندگی مردم خوزستان   در مجلس خبرگان قانون اساسی را در کارنامه خود دارد. خاطرات وی در نوروز 1376 در  آبادان ضبط شده است.