فصل چهارم: دوران جنگ و حضور در خرمشهر

دیدار آخر با خواهر

‏جنگ در وضعیت بحرانی قرار داشت. دو سه هفته از تجاوز عراق‏‏ به ایران‏‏ ‏‎ ‎‏می گذشت و آسمان آبادان‏‏ و اطراف از دود مخزن های سوخت پالایشگاه ‏‎ ‎‏که به وسیله هواپیماهای عراقی منفجر شده بود تیره می نمود. خواهر ‏‎ ‎‏شریف قنوتی، اشرف، به دلیل کسالتی که داشت به اتفاق پدرش از اروند‏‏ ‏‎ ‎‏کنار به آبادان، منزل حاج شیخ عبدالستار اسلامی‏‏، امام جماعت مسجد ‏‎ ‎‏صاحب الزمان آن شهر رفتند. وارد شهر که شدند به آن ها اطلاع داده شد که ‏‎ ‎‏شریف قنوتی به اتفاق چند نفر از پاسداران و گروه الله اکبر‏‏ از خرمشهر‏‏ به ‏‎ ‎‏آبادان آمده اند: «در منزل عمو بودیم که صدای در شنیده شد. در را که باز ‏‎ ‎‏کردند دیدیم شیخ شریف است. بی اندازه خوشحال شدم. وقتی وارد منزل ‏‎ ‎‏شد دیدم که قبا و عمامه اش سیاه و دودی شده است. یک قبضه ‏‎ ‎‏آرپی جی هفت هم روی دوشش بود. عمو در حال گرفتن وضو بود، با شیخ ‏‎ ‎‏شریف احوالپرسی کرد. مدت کوتاهی بعد از شیخ شریف خواست حمام ‏‎ ‎‏بگیرد. اما او قبول نکرد و گفت وقت تنگ است اگر من در این ایام وقتم ‏‎ ‎‏را صرف امورات جبهه بنمایم بهتر است. حاج عمو از وی خواست تا ‏‎ ‎‏قبایش را در آورد. او این کار را کرد و حاج عمو یک قبای نو به وی داد. ‏‎ ‎‏(عجیب آن که شیخ را با همان قبای اهدایی حاج عمو دفن کردند). شیخ ‏‎ ‎‏چندین لیوان آب پر کرد و برای همراهانش که در بیرون از خانه منتظر ‏‎ ‎‏بودند برد، سپس خودش لیوان آبی خورد و خداحافظی کرد. در لحظات ‏‎ ‎‏آخر، اول دست مبارک ایشان را بوسیدم بعد دست در گردن برادرم ‏‎ ‎‏انداختم تاصورتش را ببوسم نمی دانم چه شد که بی اختیار گلوی ایشان را ‏‎ ‎‏بوسیدم. در آن لحظه به یاد کربلا‏‏ و حوادث آن افتادم. قلبم به تپش افتاد، ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 126
‏زانوهایم لرزید. به دیوار تکیه دادم و نشستم و به دلم برات شد که این ‏‎ ‎‏آخرین دیدار ماست. ایشان خداحافظی کرد و برای همیشه رفت».‏‎[1]‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 127

  • . مصاحبه با اشرف قنواتی ، خواهر شریف قنوتی. وی عضو بسیج خواهران بروجرد  و آبادان   است و در آبادان سکونت دارد. خاطرات وی درباره برادرش در نوروز 1376 ضبط شده  است.