فصل پنجم: روزهای آخر و شهادت

مجادله با بنی صدر

‏در پلیس راه خرمشهر‏‏ جلسه ای‏‎[1]‎‏ با حضور ابوالحسن بنی صدر‏‏، یوسف ‏‎ ‎‏کلاهدوز‏‏ فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سرهنگ رضوی ‏‎ ‎‏فرمانده ناحیه ژاندارمری خوزستان‏‏، سرگرد حسن اقارب پرست‏‏، محمد ‏‎ ‎‏جهان آرا‏‏ فرمانده سپاه خرمشهر، سروان امان اللهی و شریف قنوتی و ‏‎ ‎‏فرماندهان عالی رتبه منطقه برگزار گردید. پس از بحث و بررسی ‏‎ ‎‏موقعیتهای خودی و دشمن، شیخ شریف خطاب به بنی صدر‏‏ گفت: آقای ‏‎ ‎‏بنی صدر‏‏ شما فرماندهی کل قوا هستید چرا نیرو نمی فرستید؟ بنی صدر‏‏ ‏‎ ‎‏جواب داد: شما از آمدن نیرو چه میدانی؟ چرا ما یک نیرو را فدا کنیم در ‏‎ ‎‏صورتی که شهروندان می توانند از آن دفاع کنند. شیخ شریف از سخنان ‏‎ ‎‏بنی صدر‏‏ برآشفته شد و چوبدستی اش را که در پشتش گرفته بود به ‏‎ ‎‏بنی صدر‏‏ نشان داد و گفت: با این حرف هایی که شما می زنید پس باید ‏‎ ‎‏با این چوبدستی از شهر دفاع کنیم. شما نظرتان بر این است که ما ‏‎ ‎‏می خواهیم شهر را به اضافه مردمش تحویل بدهیم. بنی صدر‏‏ گفت: شما ‏‎ ‎‏که تکنیک رزمی ندارید چرا احساساتی برخورد می کنید؟ شما از جبهه و ‏‎ ‎‏جنگ چه می دانید؟ این ما هستیم که تشخیص می دهیم. من فرمانده ‏‎ ‎‏کل قوا هستم. شیخ شریف در جواب حرف های تند بنی صدر‏‏ گفت: شما ‏‎ ‎‏چه باشید و چه نباشید تا وقتی ما زنده هستیم سقوط خرمشهر را مانع ‏‎ ‎‏می شویم، از آن به بعدش را خدا می داند. در این هنگام فرماندهانی که در ‏‎ ‎‏اطراف بنی صدر‏‏ نشسته بودند از بنی صدر‏‏ دفاع کردند و در برابر شریف ‏‎ ‎‏قنوتی موضع گرفتند. برخی از فرماندهانی که با شخصیت شیخ آشنا ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 136
‏بودند و تلاش ها و فداکاری ها و از جان گذشتگی های وی را در طول ‏‎ ‎‏چند روز گذشته به چشم خود دیده بودند از طرز برخورد بنی صدر‏‏ با ‏‎ ‎‏شیخ ناراحت شدند، اما کاری نمی شد کرد بنی صدر‏‏ فرمانده کل قوا بود و ‏‎ ‎‏نمی شد در برابر تصمیم او حرفی زد‏‎.‎

‏در این هنگام یکی از فرماندهانی که کنار دست بنی صدر‏‏ نشسته بود ‏‎ ‎‏با اشاره به شریف قنوتی و یارانش گفت این ها دیوانه هستند. شیخ ‏‎ ‎‏جواب داد: دیوانه بعدها مشخص می شود که کیست؟ دیوانه همان ‏‎ ‎‏شخصی است که قصد خیانت دارد ما قصد خیانت نداریم‏‎.‎

‏دقایقی بعد جلسه به اتمام رسید و بنی صدر‏‏ و همراهانش به اهواز‏‏ و ‏‎ ‎‏تهران‏‏ برگشتند و شیخ شریف به سمت خرمشهر‏‏ به راه افتاد. او بسیار ‏‎ ‎‏غمگین و مبهوت بود. به عینه خیانت ها را می دید اما نمی توانست کاری ‏‎ ‎‏بکند.‏‎[2]‎

‏گفتنی است که بنی صدر‏‏ در آن روز در حضور همه قول داد که تا دو ‏‎ ‎‏روز دیگر لشکر 77 خراسان را وارد عمل نماید اما این اتفاق هیچ وقت ‏‎ ‎‏نیفتاد‏‎.‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 137

  • . احتمالاً جلسه مورد بحث در 20 یا 21 مهر 1359 برگزار شده است.
  • . مطالب مربوط به جلسه و درگیری لفظی بنی صدر  با شیخ شریف را از مصاحبه با رضا  آلبوغبش  استخراج کردیم.