فصل پنجم: روزهای آخر و شهادت

نبردهای تن به تن

‏از جمله محورهایی که دشمن تلاش زیادی برای پیشروی از آن به سوی ‏‎ ‎‏مرکز شهر، مسجد جامع‏‏ و پل خرمشهر‏‏ کرد خیابان چهل متری‏‏ بود که در ‏‎ ‎‏سمت شمال آن کوی طالقانی‏‏ و جنوب آن منازل کوی بندر‏‏ و استادیوم ‏‎ ‎‏ورزشی قرار داشت. گردان هشتم نیروی مخصوص حمله خود را از ‏‎ ‎‏جنوب خیابان چهل متری آغاز کرد و رزمنده ها با احساس خطر از هجوم ‏‎ ‎‏دشمن از فلکه راه آهن‏‏ به سوی چهارراه کشتارگاه‏‏ حرکت کردند تا ستون ‏‎ ‎‏نیروهای مهاجم را فلج کنند. اما دشمن عده ای از آن ها از جمله اسماعیل ‏‎ ‎‏خسروی‏‏، جواد بطحایی‏‏ و... را مجروح کرد. محمد نورانی‏‏ تلاش زیادی ‏‎ ‎‏کرد مجروحان را از معرکه بدر کند امّا آتش نیروهای دشمن بسیار ‏‎ ‎‏سنگین بود. محمد با آرپی جی اش تنها مانده و پیشروی و استقرار ‏‎ ‎‏مهاجمان را در ساختمان های شهر می دید. شریف قنوتی که از موضعی ‏‎ ‎‏دیگر خود را به بچه ها رسانده و در یکی از خانه های اداره بندر موضع ‏‎ ‎‏گرفته بود و گهگاهی تیراندازی می کرد محمد نورانی‏‏ را به سمت ‏‎ ‎‏خودش فرا خواند. او به سختی خود را به شیخ رساند. شیخ موقعیت ‏‎ ‎‏مناسبی را به نورانی‏‏ نشان داد. از آن موقعیت به راحتی می شد نیروهای ‏‎ ‎‏مهاجم را هدف قرار داد‏‎[1]‎‏. نورانی‏‏ با آرپی چی به سمت نیروهای دشمن ‏‎ ‎‏شلیک کرد. با موضعگیری نورانی‏‏ و رسیدن چند نفر از رزمنده ها شیخ ‏‎ ‎‏شریف آن جا را ترک کرد. آن روز شیخ شریف با تلاش خستگی ناپذیر ‏‎ ‎

کتابشیخ شریفصفحه 141
‏خود در حالی که چند شبانه روز بود خواب را بر خود حرام کرده بود، بین ‏‎ ‎‏رزمنده ها تردد می کرد و به آنان مهمات و آذوقه می رساند و در عین حال ‏‎ ‎‏آنان را به ایستادگی و مقاومت بیش تر تشویق می کرد. او آن روز خود را ‏‎ ‎‏به کنار پل خرمشهر رسانده بود و از کسانی که قصد خروج از خرمشهر ‏‎ ‎‏را داشتند می خواست که رزمنده ها را تنها نگذارند و در برابر هجوم ‏‎ ‎‏دشمن مقاومت کنند. امّا این تلاش ها بی نتیجه بود چون، اداره بندر و ‏‎ ‎‏گمرک خرمشهر به طور کامل به اشغال دشمن درآمده بود و لحظه به ‏‎ ‎‏لحظه تسلط کامل دشمن به خرمشهر قطعی تر می شد‏‎.‎

‏درگیری تن به تن 23 مهر تا نیمه های شب ادامه داشت و شیخ ‏‎ ‎‏شریف با عده ای اندک در کوچه و خیابان های اطراف شاه آباد‏‏، پشت ‏‎ ‎‏پلیس راه با عراقی ها درگیر شدند. اوایل صبح روز بعد از عراقی ها خبری ‏‎ ‎‏نبود. آن ها در خانه ها کمین کرده بودند و منتظر دستور بودند تا آخرین ‏‎ ‎‏ضربه ها را بر پیکر خسته خرمشهر‏‏ وارد آورند‏‎.‎

 

کتابشیخ شریفصفحه 142

  • . همان، ص 316 و 317.