مجله کودک 230 صفحه 10

از کاربردهای علم ریاضی امیر محمد لاجورد مدیر مدرسه: آقایون توجه کنن امروز مادر یکی از شما زحمت کشیده و یک قابلمه آش....» دانش آموزان: «هورا هورا...» آقای مدیر: «این قدر سر و صدا نکنین ساکت، آقای مصطفی شیخی، با شما هم هستم ها ، آقایون دقت می­کنن که رو لباس­هاشون نریزه، رو میز و نیمکت هم نچکونین ، نبینم که کلاس رو کثیف....» صحبت­های آقای مدیر بدجوری حواس مصطفی را پرت کرد. سر کلاس با خودش فکر می­کرد: عجب برنامه­ی فوق برنامه­ی خوب و خوشمزه­ای. یعنی الان دارن چکار می­کنن؟ پس چرا آش­ها را نمی­یارن؟ فکر کنم الان دارن اونارو می­کشن، جای من الان اونجا خیلی خالیه. مصطفی: «خانم، اجازه هست بریم تا بیرون؟» بیرون، معنای مشخصی دارد. معمولا انسان وقتی با ..... هدف بیرون رفتن اجازه می­گیرد و از کلاس خارج می­شود به جای خاصی می­رود. اما گویا هدف مصطفی از گرفتن اجازه، نه برای... اما امپراتور کوسکو پای خود را در یک کفش کرده است که باید به قصر خود برگردد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 230صفحه 10