مجله کودک 237 صفحه 8

بر بالین پدر غروب بیست و هفتم صفر بود شهر مدینه چهره­ی غمگینی به خود گرفته بود. مردم در مسجد جمع شده بودند تا نماز مغرب را به جا آورند. چهره­ها نگران بود. همه از بیماری پیامبر سخن می­گفتند و از اینکه پیامبر بزرگوارشان را در آستانه­ی مرگ می­دیدند، نگران و غمگین بودند. در همان مسجد بود که با هم قرار گذاشتند دسته دسته به عیادت پیامبر (ص) بروند. مدتی بود که مردم رفته بودند. فقط سه چهار نفر از نزدیکان پیامبر (ص) در کنار بالین حضرت باقی مانده بودند. همه اشک می­ریختند.. سر پیامبر اکرم (ص) در دامان حضرت علی (ع) بود. حضرت عباس و برخی از عموزادگان نیز در پایین پای حضرت نشسته بودند. اما در آن میان ناله­های سوزناک دختر دردانه پیامبر حضرت زهرا (س) دل سنگ را آب می­کرد. او که در کنار فرزندانش حسن و حسین (ع) نشسته بود، با دیدن پدر در بستر بیماری، طاقت را از دست داده بود و مثل ابر بهاری اشک می­ریخت. آنها به یک گورستان قدیمی می­روند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 237صفحه 8