
روزی مرد روستایی از اطراف مشهد آمده بود. وقتی وارد شد، حالش خیلی منقلب بود. مشتاق بود و
اشک شوق میریخت. امام باعنایت و توجه خاصی، او را پیش خودشان نشاندند و دستور دادند یک استکان آب
جوش یا چای برایش بیاورند. امام و مرد روستایی، مانند دو برابر در کنار هم نشسته بودند. مرد روستایی
ساکت بود. امام رحمت الله علیه که کم حرفی او را دیده بودند، شروع به صحبت کردند و از او پرسیدند:
کارت چیست؟ ایشان دو- سه سوال دیگر هم کردند تا حال او عادی شد. این رفتار امام برای ما یادآور زندگی
و حالات پیامبر (ص) است.
حرفهای گاتسی، والیانت
را ناراحت میکند و در فکر فرو
میبرد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 238صفحه 5