مجله کودک 10 صفحه 15

او در آنجا توانست در مدت یک سال، 60 تابلو بکشد؛ اما عاقبت مریض و لاغر شد و در بیمارستان بستری شد. هزینه بیمارستان، پولهای او را تمام کرد. گوگن این بار تابلوهایش را به پاریس فرستاد تا آنها را بفروشد، ولی پاریسی­ها هیچ کدام از تابلوهایش را نخریدند. گوگن غصه­دار شـد، او آرزو داشت به کشورش بـرگردد و سلامتـی­اش را به دست بیاورد. مدتی بعد، ناچار شد دست خالی به بندر «مارسی» در فرانسه برود. آنجـا یکی از دوستانـش به او کمی پول داد تا خودش را به پاریس برساند. وقتی گوگن به پاریس رسید، متوجه شد که عمویش مرده و ثروت زیادی به او رسیده. زندگی گوگن دوباره تغییر کرد. او دوباره نمایشگاه گذاشت، اما باز هم مردم از نقاشیهایش خوششان نیامد. فقط بعضی ازمردم برای آشنایی با منظره­های منطقه استوا به نمایشگاه او رفتند. از طرفی دوستانش هم با او و روش زندگی­اش مخالف بودند. برای همین گوگن تصمیم گرفت دوباره به تاهی­تی برگردد. او این بار هم به خاطر ولخرجی­هایش، بی­پول و مریض شد و دوباره مجبور شد تابلوهایش را به قیمت ناچیزی بفروشد. حالا گوگن56سال داشت و یک تاجر هنری، هرماه، بابت نقاشی­هایش کمی پول برای او می­فرستاد تا با آن زندگی کند. گوگن سرانجام در58 سالگی، در تنهایی و ناامیدی درگذشت. پس از مرگ گوگن، نمایشگاه بزرگی از نقاشی­های اودر کشورش فرانسه برپا شد. هنرمندان نقاشی­های او را اتفاق مهمی در قـرن بیستم دانستنـد. جوانها از او الگو گرفتند و خیلی­ها از شکل نقاشی­های او تقلید کردند. گوگن نقاشی­های گرم و مهربـان را به مردم بعد از خود هدیه کرده بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 10صفحه 15