مجله کودک 258 صفحه 40

علیرضا قیداری/ از کاشان تیام فریدون/ 9 ساله/ از اصفهان خرگوش فراموش کار روزی روزگاری در یک جنگل زیبا، خرگوشی زندگی می­کرد. او بسیار فراموش کار بود؛ هرچه به او می­گفتند فوری از یاد می­برد و فراموش می­کرد. او واقعاً خسته شده بود. جوان اصلاً حافظه­ی خوبی نداشت. به همین دلیل درس­هایش هم ضعیف شده بود و پدر و مادرش هم از او ناراضی بودند. او یک دوست خوب داشت که همیشه با او بود. بخاطر همین، دوست خرگوش به او آدرس یک جغد دانا را داد و گفت: برو پیش او و از او بخواه که تو را کمک کند. خرگوش پیش جغد رفت و درد خود را به او گفت، جغد به او یک مداد سحرآمیز داد و گفت: هر وقت چیزی را از یاد بردی مداد را در دست خود بگیر و فشار بده. خرگوش تعجّب کرد ولی چیزی نگفت و به حرف جغد دانا عمل کرد . او متوجّه شد که این مداد واقعاً سحرآمیز است و به خاطر همین رفت و از جغد تشکّر کرد، ولی جغد دانا به او گفت: این یک مداد سحر آمیز نیست. این فقط تو بودی که همه چیز را به یاد آوردی. خرگوش با شنیدن این حرف تعجّب کرد و فهمید اگر بخواهد می تواند همه چیز را به خوبی در حافظه­ی خود بسپارد. محمد مهدی مسجد جامعی 11 ساله از تهران فاطمه اسدی/ 8 ساله/ از تهران شکیبا عبدا... زاده/ از رشت لطیفه دو نفر برای هم خالی می بستند. اوّلی گفت: بابای من یک گاوداری بزرگ داره که از یک طرفش گوساله می­ره داخل و از طرف دیگرش گاو بیرون می­آد! دوّمی گفت: بابای من یک چوب درست کرده که ابرها رو جابه جا می کنه! اوّلی که می­خواست مچ دوّمی را بگیرد . گفت: بابایت چوب به این بزرگی رو کجا می­ذاره؟ دوّمی: توی گاوداری بابای تو! چیستان آن چیست که بال دارد ولی پرواز نمی­کند ؟ جواب : شتر مرغ امیر اسماعیل صمدبیگی کلاس پنجم دبستان از تهران نام خودرو: فِراری M 575 کشور سازنده: ایتالیا حداکثر سرعت: 325 کیلومتر در ساعت انتقال نیرو: 6 دنده - دستی مشخصات کلی بدنه: دو در - کوپه - آلیاژ آلومینیوم

مجلات دوست کودکانمجله کودک 258صفحه 40