
شاگردانش مانند پدر بودند،در برخورد با افراد،مثل
یک دوست و هم سن رفتار میکردند و هیچ عکسالعمل منفی نسبت به حرف خوب نداشتند. حرف همه را گوش
میکردند و اگر خوب بود، عمل میکردند و اگر خوب
نبود، اعتنایی نمیکردند.
به طور کلی در شیوهی تدریس و زندگی علمی ایشان
هم - وقتی انسان دقت میکند- متوجه میشود که هیچ
یک از دانستههای حضرت امام برایشان هیچگونه غروری
به وجود نیاورده بود. دایم میفرمودند: «احتمال دارد این طور باشد» یا «احتمال دارد آن طور باشد.»
زمانی که ایشان در پاریس اقامت داشتند،آن بزرگوار
به لحاظ خوب و مناسب نبودن جا و غذا از دوستانی که
آمده بودند، مرتب عذر خواهی میکردند. به دلیل
حضور جمعیت زیاد و رفت و آمد مداوم، حضرت امام
خیلی سفارش کرده بودند که مبادا حرکت یا رفتاری شود
که همسایهها- که همه مسیحی بودند-ناراحت بشوند.
در حقیقت امام (س)نسبت به رعایت آسایش و آرامش همسایگانشان بسیار مقید بودند و مواظب بودند که مبادا همسایهها از بابت جمعیت یا رفت و آمدی که به خانهی ایشان میشود،ناراحت و اذیت بشوند. این رعایت و اخلاق باعث شده بود موقعی که امام میخواستند به ایران بیایند، همهی اهل محل و مردم نوفل لوشاتو، از دوری ایشان و رفتنشان ناراحت باشند. به همین دلیل،مقداری از خاک فرانسه را به عنوان هدیه به حضرت امام خمینی دادند.
در همان حال، جان به اتفاق دوست
دامپزشک خود به نشانی خانهای
میروند که اودی در آنجا بوده است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 268صفحه 5