مجله کودک 273 صفحه 10

مدیریت هم چه کار سختی است. اصلا زندگی چقدر سخت است. یزدان در مدرسه،با دوستان،هم کلاسی­ها و هم مدرسه­های خود روزگار می­گذراند و از طرفی هم امروز مسئولیت سنگینی بر دوش دارد. از یک طرف دوستی­هاست و از طرف دیگر انجام وظیفه. خیلی وقت­ها این دو با هم نمی­سازند. امین:«یزدان نشستی و داری به چی فکر می­کنی؟» بدو. محمود اجازه گرفته بوده که بره آب بخوره، افتاد و ...» یزدان :«خیلی درد داری؟ بذار ببینم چی شده.» محمود: «اوخ اوخ اوخ،اون جاشو که فشار می­دی خیلی درد می­گیره.» امین: «می­گم نکنه که شکسته؟ شاید قوزک پاش ترک خورده باشه، شد قوز بالاقوز.» محمود:«نه بابا اون جوری­ها هم که درد نمی­کنه. » یزدان: «امین برو کمک بیار تا بلندش کنیم، باید ببریمش اتاق بهداشت.» اگر چه مربی بهداشت برای انجام امور اضطراری در مدرسه حضور دارد اما تشخیص احمد رضا، دانش­آموزی که امروز به جای مربی بهداشت انجام وظیفه می­کند این است که حادثه پیش آمده چیز خیلی مهمی نیست و خودش می­تواند ... از عهده آن بر بیاید. به هر حال احمدرضا قبل از اینکه این مسئولیت را بپذیرد چندین روز آموزش­های لازم را در این رابطه دیده است. ادامه دارد نام توپ: ضد تانک- 47 میلی متری(مدل 01) کشور سازنده ژاپن وزن: 753 کیلوگرم سرعت حرکت گلوله: 823 متر بر ثانیه حداکثر برد: 1000 متر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 273صفحه 10