
میلاد داودآبادی/ کلاس چهارم/ از داودآبادی
حانیه نصرالله زاده / 7 ساله / از تهران
مراقبت از مادر
روزی روزگاری در یک روستا خانواده ای با خوبی و خوشی
زندگی میکردند. دختر خانواده که فخری نام داشت، خیلی به
پدر و مادر خود کمک میکرد و آن ها را دوست داشت. روزی
مادر، مریض شد و پدر و فخری مجبور شدند او را به بیمارستان
ببرند امّا روستای آنها بیمارستان نداشت، پس به ناچار راهی
شهر شدند. پزشک پس از معاینه، پدر را به اتاق خود خواست و
به او گفت: همسر شما نیاز به عمل فوری دارد. شما باید پس از
امضای رضایت نامه مبلغی را که در زیر آن ذکر شده به صندوق
پرداخت کنید. پدر تا این را شنید مات و مبهوت ماند، آخر وضع
مالی خوبی نداشت، امّا قبول کرد. پدر این مسئله را به فخری
گفت. فخری خیلی ناراحت شد، چون میدانست پدر چنین پولی
را ندارد. امّا پدر به او گفت: نگران نباش هر جور شده پول عمل
را دست و پا میکنم تا مادر دوباره به خانه برگردد. فخری شب
و روز در کنار بالین مادر بود تا بالاخره روز موعود فرا رسید.
مادر باید به اتاق عمل میرفت. پس از چند ساعت، دکتر از اتاق
عمل خارج شد. فخری و پدر به سرعت پیش دکتر رفتند و حال
مادر را جویا شدند. دکتر گفت: عمل با موفقیت به پایان رسید،
فقط باید از این به بعد بیشتر مراقب مادرتان باشید، دختر خانم،
تا دیگر مادرتان بیمار نشود.
فرانک میرآقایی از تهران
مقدمه
در جلد آخر کتاب در مجله که این هفته به معرفی
تجهیزات جنگی سنگین اختصاص دارد، با تعدادی دیگر از
خودروهای نظامی سنگین آشنا میشوید. میتوانید از
مجموعه کتاب در مجله که در 6 شمارهی اخیر چاپ شد
برای درس آمادگی دفاعی نیز استفاده کنید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 276صفحه 3