نسیم ، شاپرک را به سوی دریا می برد تا او بتواند از علت تلخی مزه ی شهد سردرآورد . دریا وقتی سوال شاپرک را می شنود به ساحل اشاره می کند و غمگینانه می گوید : « آنجا را ببین . . . آن دختر کوچک را ببین . . . او چند روز است آنجا می نشیند و گریه می کند . تا روزی که او در دریا گریه می کند . من تلخ هستم . تلخی من ، یعنی تلخی ابرها و جویبارها؛ یعنی تلخی خاک ، و آن وقت هیچ گلی شهد شیرین نخواهد داشت ! »
شاپرک سعی می کند تا علت غم دخترک را دریابد . او متوجه می شود که علت ناراحتی دخترک ، تنهایی اوست .
- من هیچ چیز نمی دانم . . . فقط می دانم که خیلی تنها هستم و تنهایی خیلی تلخ است .
قصه ی کتاب رنگین کمان این گونه به پیش می رود . این کتاب توسط انتشارات پریمان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ و منتشر شده است . تصویر های آن را ابوالفضل همتی آهویی نقاشی کرده و کتاب به ب های 500 تومان در کتابفروشی های کودک سراسر کشور موجود است .
که خلاصه آن این است :
می گویند سال ها پیش در میان کوه های قرقیزستان ، روستای کوچکی قرار داشت . در این روستا بیون زنی زندگی می کرد که به زحمت از عهده ی سیر کردن شکم بچه هایش برمی آمد .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 277صفحه 29