مجله کودک 277 صفحه 39

خنده ی بهاری ——تلویزیون داشت گل خداداد عزیزی به استرالیا را نشان می داد ، دو سه بار که صحنه ی گل زدن را آهسته نشان دادند ، تماشاچی عصبانی شد و گفت : حالا اینقدر نشون بده تا دفعه بعد دروازه بان او رو بگیره ! —— یک نفر مغازه ی بادکنک فروشی باز می کنه ، ولی بعد از مدتی ورشکست می شه ، چون بادکنک هایش رو به شرط چاقو می فروخته ! ——اتوبوسی حامل مسافران نوروزی ، آرام از سرازیری پایین می آمد و مردی هم به دنبال آن می دوید . یک نفر گفت : فکر نکنم بتونی بهش برسی . مرد جواب داد : دعا کن که برسم ، چون راننده ی اتوبوسم ! ——اولی : فکر می کنی با دیدن عددها ، کسی بتونه آینده رو پیش بینی کنه ؟ دومی : بله مادر من می تونه . چون از اول سال که کارنامه ام رو دید ، گفت : تو آخر سال از ریاضیات تجدید می شی و اتفاقاً همین طور هم شد ! ——در ایام تعطیلات نوروزی به کانگورو بچه اش رو گم می کنه ، می ره اداره ی پلیس و می گه : جیبم رو زدند ! ! —— از مسافر بی سوادی که عازم سفر نوروزی بود پرسیدند : با چه ارزی به خارج می روی ؟ مسافر بی سواد پاسخ داد : با عرض معذرت ! چند جمله ی کوتاه بهاری فروردین ، شکفتن دوستی هاست . مینا شریف وقتی سال نو شروع می شود ، طبیعت بار دیگر زنده می گردد و امید در دل انسان ها دوباره شکوفه می دهد . مریم پارسا عید نوروز ، جشن تولید است که برای بهار می گیریم . الهه حکیمی ها ، جشن نوروز را از ایرانی ها یاد گرفتند و با همان آداب و رسوم برگزار می کنند . اما آنها این جشن را در پاییز که آغاز فصل زراعی و زمان طغیان رود نیل است برپا می کنند . به این ماه در مصر ماه «توت » گفته می شود . در

مجلات دوست کودکانمجله کودک 277صفحه 39