مجله کودک 279 صفحه 32

پسرک پرسید : « کلاس چندم هستی ؟ » رضا گفت :« اول راهنمایی . » از جلوی چند کلاس گذشتند تا به کلاسی رسیدند که روی درِ آن نوشته بود : « اول » . پسرک در را باز کرد و گفت : « اجازه آقا ، یک شاگرد تازه آمده . » آقا معلم انتظارش را داشت . چند روز پیش ، آقای مدیر به او گفته بود که شاگرد جدیدی به کلاسش خواهد آمد . نگاه آقای معلم به سوی در چرخید و گفت : « بفرمایید . » رضا به آرامی وارد شد . کلاس ساکت بود ، آنقدر ساکت که رضا فکر کرد صدای تپش قلبش را همه می شنوند . آقا معلم با انگشت به نیمکتی اشاره کرد . رضا ، به سختی ، در حالی که پاهای یخ زده اش به زحمت تحمل سنگینی بدنش را می کرد ، از میان بچه ها گذشت و روی آن نشست . آقا معلم به گرمی لبخند زد و گفت : « به کلاس ما خوش آمدی . لطفاً اسمت را بگو تا من یادداشت کنم . » رضا ، در حالی که از جای خود بلند می شد ، جواب داد : « رضا دانشی . » آقا معلم اسم او را توی دفتر نمره نوشت و گفت : « چند تا درس عقب هستی که با کمک بچه ها می توانی به کلاس برسی . » آن وقت رو کرد به بچه ها و پرسید : « چه کسی حاضر است به رضا کمک کند تا به کلاس برسد ؟ » به یکباره ، دست همه بالا رفت . لبخند رضایت بر لبهای آقا معلم نشست . همان طور که چشمش به بچه ها بود ، گفت : « یک نفر کافی است . بعداً خودتان تصمیم بگیرید . » و سپس کتابش را باز کرد و درس شروع شد . آن روز ، در نظر رضا زمان به کندی پیش می رفت . فکر می کرد همه به او نگاه می کنند . برای همین در تمام مدت حتی یکبار هم سرش را بالا نکرد . دلش می خواست هر چه زودتر زنگ بخورد تا به خانه بازگردد . زنگ که خورد ، بچه ها چنان سر وصدایی براه انداختند که صدای زنگ در هیاهویشان گم شد . رضا صبر کرد تا همه از کلاس بیرون رفتند؛ بعد از جایش بلند شد . با زانو کیفش را به لبه ی نیمکت چسباند . با دست چپ درش را باز کرد و کتابهایش را یکی یکی توی آن گذاشت . در همین هنگام ، سنگینی نگاهی را احساس کرد . به شتاب رویش را برگرداند . یکی از بچه ها کنار در ایستاده بود و به او نگاه می کرد . پشتش تیر کشید ، صورتش داغ شد ، و بی آن که درِ کیفش را ببندد از کلاس بیرون دوید . بغض گلویش را می فشرد . گریه اش پیتون سبز نوعی مار است که حسگر گرمایی ویژه ای دارد . این خزنده می تواند گرمای ناشی از بدن یک موش را از فاصله ی دور احساس کند . با تغییر مکان موش یا جانداری که به واسطه خون خود ، گرما ساطع می کند ، پیتون می تواند مکان او را حتی در تاریکی ردیابی کند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 279صفحه 32