مجله کودک 280 صفحه 10

ننوشتی ، تو دیر رسیدی . . . » خواب چهارم تا صبح این حرفها را گفت . وقتی صبح دختر با صدای زنگ ساعت بیدار شد خیلی کسل بود و خوابش می آمد ولی باید بر رفتن به مدرسه آماده می شد . خواب چهارم در حالی که لبخند غرور آمیزی می زد از پنجره بیرون رفت و گفت : « امشب باز هم برمی گردم » . خواب ها از دست او عصبانی بودند . خواب اول گفت : « امشب پنجره را می بندیم تا او دیگر نتواند وارد اتاق شود ، خواب دوم گفت : « خوب می رود سراغ یک بچه ی دیگر و او را اذیت می کند . » خواب سوم گفت : « من راه حلی پیدا کرده ام صبر کنید تا شب بشود . » شب که شد خواب ها آرام و بی صدا گوشه ی اتاق نشسته بودند . خواب چهارم با هیاهو و سر و صدای زیاد از پنجره وارد شد و گفت : « دختر خوابیده » ؟ خواب ها با سر تایید کردند که او خوابیده است . خواب چهارم بالای سر دختر رفت . دختر پتو را روی خودش کشیده بود . خواب چهارم باز هم شروع کرد به گفتن حرفهایی که شب های قبل می گفت که خواب اول و دوم و سوم قبل از اینکه خواب چهارم بفهمد چه اتفاقی افتاده پتو را کنار زدند . خواب چهارم ناگهان فریاد بلندی کشید و افتاد گوشه ی اتاق . زیر پتو یک ظرف آب بود و از دختر خبری نبود . خواب ها قبل از اینکه دختر برای خوابیدن به سر جایش بیاید یک ظرف بزرگ آب را زیر پتو قرار داده بودند تا خواب چهارم حرفهایش را به آب بگوید چون آب خواب های بد را بی اثر می کرد . خواب چهارم که حالش بد شده بود فوراً از پنجره بیرون رفت او دیگر نمی توانست هیچ بچه ای را اذیت کند . بیشتر سرزمین قطب شمال از پوشش گیاهی « توندرا » پوشیده شده است . ماهیگیری و پرورش گوزن شغل اصلی ساکنان اندک این منطقه است . شهر « اوماناک » در گرین لند یکی از معدود نقاط مسکونی قطب شمال است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 280صفحه 10