
پرنده ی آواز
محمدرضا یوسفی
پرنده ام جینگیلی جینگیلی آواز می خوانَد . هیچ پرنده ای این طور آواز نمی خواند . مادر می گوید : « کلاغی که قار قار می کرد به پرنده می گفت ، این چه آوازه ی ست؟ مثل من قار قار کن ! »
اما پرنده همان طور جینگیلی جینگیلی آواز می خواند . کلاغ قار قار می کند تا آواز جینگیلی جینگیلی را نشوند .
پدر می گوید : « کبوتری می خواست به پرنده آواز بغ بغو را یاد بدهد . او لب بام نشست و برای پرنده آواز خواند . »
اما پرنده جینگیلی جینگیلی آواز خودش را می خواند . مادر می گوید : « اگر آواز پرنده مثل آواز کلاغ ها و کبوترها بود ، با آن ها دوست می شد و به آسمان پرواز می کرد . »
پرنده با صدای بلند جینگیلی جینگیلی آواز می خواند . گنجشکی که هر روز از باغچه دانه برمی چیند ، می آید . مادر می گوید : « پرنده برای گنجشک جینگیلی جینگیلی آواز خواند . اما گنجشک فقط بلد بود جیک جیک آواز بخواند . »
دلم برای پرنده می سوزد . روباهی سرش را از میان درخت ها بیرون می آورد . پرنده جینگیلی جینگیلی آواز می خواند . کلاغ و کبوتر و کنجشک از روباه می ترسند . پدر می گوید : « پرنده ،روباه را نمی شناخت . »
در جنوب شرقی آسیا ، گرما و رطوبت هوا باعث رشد گیاهانی مانند « وانیل » می شود . در اندونزی زنان ، محصول وانیل را جمع آوری می کنند .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 281صفحه 8