مجله کودک 290 صفحه 9

داشتم به مصیبت و پاداش فکر می کردم ، که صدای پیر وخسته ی آقا جون ، توی مسجد پیچید : "الله اکبر" دیگر نماز شروع شده بود و آقا جون قامت بسته بود . صدای بلند "الله اکبر" مردها و بعد ، "الله اکبر" آرام زن ها فضای مسجد را پر کرد . عمه زهرا هم قامت بست و من هم که چشمم به او بود ، دست هایم را بلند کردم و قامت بستم . ناگهان مسجد به آن شلوغی ، غرق در سکوت شد . با وجود آن همه جمعیت ، چنان آرامشی به وجود آمد که من شبیه آن را قبلاً ندیده بودم . یک لحظه حسّ قشنگی به من دست داد و احساس کردم فرشته ها ، بی صدا بالای سر این جمعیت پرواز می کنند و خدا هم دارد گوش می کند که ما چه می خواهیم بگوییم . پدر بزرگ ، نمازش را شروع کرده بود ، با همان صدای مهربان و لرزانش ، من نماز پدر بزرگ را بارها در خانه شنیده بودم . اما حالا آن صدای مهربان ، با بلند گو در تمام مسجد پیچیده بود وبا سکوتی که همه جا را گرفته بود ، بیشتر به دل آدم می نشست . من که می دانستم در نامز جماعت ، حمد و سوره را نباید بخوانیم و فقط باید به قرائت امام جماعت گوش کنیم ، از این که به جای من ، پدر بزرگ داشت حمد و سوره را می خواند ، لذت می بردم . احساس کردم نماز من و نماز عمه زهرا و نماز همه مردم ، با نماز پدر بزرگ یکی شده است .همیشه وقتی پدر بزرگ توی خانه ، نماز می خواند ، من سراپا گوش می شدم و لذت می بردم . آن وقت با خودم می گفتم ای کاش یک روز نماز من هم مثل نماز آقا جون بشود . اما حالا نماز من و آقاجون یکی شده بود و من آیه هایی را که در دلم زمزمه می کردم . از زبان پدر بزرگ می شنیدم . من قبلاً در ماه رمضان با مادرم به نماز جماعت مسجد رفته بودم . در مدرسه هم نماز جماعت داشتیم . اما هیچ وقت در جماعتی که امامش پدر بزرگ خودم باشد ، شرکت نکرده بودم به خاطر همین ،حسّ خیلی خوبی داشتم . (ادامه دارد) D مثل Deep sea (حیات وحش اعماق دریا) : نور خورشید در عمق هزار متری آب دریا نمی تواند نفوذ کند . اما زندگی در این عمق و اعماق پایین تر از آب به شکل های مختلفی وجود دارد . انواع ماهی ها ، مارماهی ها ، خیارهای دریایی ، بعضی انواع عروس های دریایی و گونه های دیگر آبزیان در حیات وحش اعماق آب دیده می شوند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 290صفحه 9