مجله کودک 292 صفحه 33

شب روز اول وصبح روز هفتم احمد رضا احمدی شب روز اول کارگران نقاش ، غروب در کنار یک استخر قدیمی ، در یک باغ قدیمی ، پس از نقاشی اتاقهای باغ ، قلم موها را می شستند ، از قلم موها لکه های رنگ سفید به آب استخر قدیمی ریخت .شب آمده بود . کارگران نقاش از باغ قدیمی رفتند ، ماهیان در کف استخر قدیمی خواب بودند؛ فقط یک ماهی از ماهیان جدا شده بود و در سطح آب مانده بود . ماهی در سطح آب به رنگ سفید آغشته شده بود . شب بود ، ماهی رنگ سفید را بر تنش نمی دید . صبح روز دوم صبح که ماهیان از خواب بیدار شدند و به سطح آب استخر قدیمی آمدند ، یک ماهی را با رنگ سفید در کنار خود دیدند ، تعجب کردند و سپس از ماهی سفید ترسیدند ، پس ، از کنار ماهی سفید دور شدند ، ماهی سفید تنها مانده بود . ماهیان زبان ماهی سفید را نمی دانستند . ماهی سفید به تفاوت خود با دیگر ماهیان پی برد؛ پس با غرور ماهیان را نگاه می کرد . ماهیان به دور ماهی سفید حلقه زدند . ماهی سفد به ماهیان وعده ی برف و زمستان را داد؛ وعده ی دیدار عروسان بالباس سفید؛ وعده ی بارش ابرهای سفید را داد که همیشه بر استخر قدیمی ببارد . اما ماهیان به وعده های ماهی سفید گوش ندادند و یک صدا گفتند استخر قدیمی ، خانه ی همیشگی ماست . ما از این خانه جدا نمی شویم؛ اگر از این خانه رها شویم خواهیم مرد . ماهی سفید ماهیان را تهدید کرد اگر از او جدا شوند ، آنها را در سفیدی غرق خواهد کرد . ماهیان یک صدا گفتند تا لباس سفید را رها نکنی نمی توانی در جمع ما حاضر شوی و باید استخر قدیمی را ترک کنی . ماهیان به زیر آب رفتند . ماهی سفید پس از لحظه ای ، در خس و خاشاک کف استخر قدیمی تنهای تنها پناه گرفت . بسیاری از داروها برای آنکه دچار تغییرات شیمیایی زیان آور نشوند ، در شیشه های تیره رنگ نگهداری می شوند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 292صفحه 33