سرود بهار سیمندوخت وحیدی کاش یک روز می شکفت باز هم غنچه های نور یا که می آمد او شبی شاد و خندان ، ز راهِ دور **** مادرم گفت : « نام او هست مهدی ، خدا کند او بیاید و کوچه را خرّم و باصفا کند ****